این صفحه هماکنون متنی ندارد. شما میتوانید در دیگر صفحات این عنوان را جستجو کنید، یا سیاهههای مرتبط را بگردید ولی شما اجازه ایجاد این صفحه را ندارید.
رده:آثار بیتاریخ
صفحهها در ردهٔ «آثار بیتاریخ»
۲۰۹ صفحۀ زیر در این رده هستند؛ این رده در کل ۲۰۹ صفحه دارد.
آ
ا
- ادبیات آیینی:ابر مستی تيره گون شد باز بی حد گريه کرد
- ادبیات آیینی:اخگر غم
- ادبیات آیینی:از مهر علی بر دل هر کس اثری نیست
- ادبیات آیینی:اسرار تو در صفات و اسما مخفیست
- ادبیات آیینی:اسرار جان
- ادبیات آیینی:اسلام جز به مهر تو جانی به تن نداشت
- ادبیات آیینی:افسوس که ایام شریف رمضان رفت
- ادبیات آیینی:افسوس که عمری پی اغیار دویدیم
- ادبیات آیینی:السلام ای ماه پنهان پشت استهلال ما
- ادبیات آیینی:الهی سینه ای ده آتش افروز
- ادبیات آیینی:امشب سری به گوشه ی ویرانه می زنی
- ادبیات آیینی:امشب شب آدینه و فردا رمضان است
- ادبیات آیینی:امشب که با تو انس به ویران گرفته ام
- ادبیات آیینی:اگر درد داری دوا می کنم
- ادبیات آیینی:اگر عبد گنه کارم تو را دارم چه غم دارم
- ادبیات آیینی:اگر چه زخمی ام امّا کبوترم بابا
- ادبیات آیینی:ای ابن سعد از تو مرا این گمان نبود
- ادبیات آیینی:ای اذان اشهد انّ علی مولای من
- ادبیات آیینی:ای بال و پر شکسته مرا بال و پر مبند
- ادبیات آیینی:ای بانویی که زنده شد عصمت به نام تو
- ادبیات آیینی:ای بلندای آسمان جاهت
- ادبیات آیینی:ای به چشمت آسمان مهر تا جان داشتی
- ادبیات آیینی:ای جذبه ذیالحجه و شور رمضانم
- ادبیات آیینی:ای خسته از جماعت غرق ریا حسین
- ادبیات آیینی:ای دوای درون خستهدلان
- ادبیات آیینی:ای ماه خون گرفته که امشب برآمدی
- ادبیات آیینی:ای نگاه تو کلید بخت خوشاقبالها
- ادبیات آیینی:ای پنجمین امام که معصوم هفتمی
- ادبیات آیینی:ای کاش اشک دیده من بسترم نبود
- ادبیات آیینی:ای که از سوز تو پیداست تمنای حسین
- ادبیات آیینی:این بار چندم است کفن باز میکنم
ب
- ادبیات آیینی:باب خود امشب در این ویرانه مهمان می کنم
- ادبیات آیینی:بابا اگر آیی برم سوز نهانت می دهم
- ادبیات آیینی:بابا بیا دور و برم را نگاه کن
- ادبیات آیینی:بابا سلام گوشه ی ویران خوش آمدی
- ادبیات آیینی:بالاتر از بالایی و بالانشینی
- ادبیات آیینی:بخوان که اشک بریزم کمی به حال خودم
- ادبیات آیینی:بر عفو بیحسابت این نکتهام گواه است
- ادبیات آیینی:برای خواندن اول یاد میگیرند الفبا را
- ادبیات آیینی:به حق خدای شب قدرها
- ادبیات آیینی:به رخ ماهی به قد سروی به دل نوری به تن جانی
- ادبیات آیینی:به شاه تشنه دیار بلا چو منزل شد
- ادبیات آیینی:به يوم الترويه محمل ببستند
- ادبیات آیینی:به پيش چشم پدر ناگهان پسر افتاد
- ادبیات آیینی:به چشمانت که تا رفتی ز چشمم بی خور و خوابم
- ادبیات آیینی:به کدام واژه بخوانمت به کدام واژه نارسا
- ادبیات آیینی:بهار
- ادبیات آیینی:بهار پنجره رویت خداوند است
- ادبیات آیینی:بگذار شبی محرم اسرار تو باشم
- ادبیات آیینی:بی تو ای جان جهان جان و جهان را چه کنم
- ادبیات آیینی:بی پناهانیم یارب اشتباه ما ببخش
- ادبیات آیینی:بیا سنگینی بار گناهم را نبین امشب
- ادبیات آیینی:بیا که خانۀ چشمم شود چراغانی
- ادبیات آیینی:بیت الاحزان مرا امشب صفا دادی پدر
- ادبیات آیینی:بیش از ستاره زخم و فلک در نظاره بود
ت
- ادبیات آیینی:تا کی از ما یار ما پنهان بود
- ادبیات آیینی:تا کی زتن درد فراقم جان بگیرد
- ادبیات آیینی:ترسم که غم هجرت دیوانه کند ما را
- ادبیات آیینی:تسنیم دعای سحر و عطر اذان است
- ادبیات آیینی:تشنهام این رمضان تشنهتر از هر رمضانی
- ادبیات آیینی:تقسیم کن یک بار دیگر آنچه داری را
- ادبیات آیینی:تو را میخواست تا در همسرانش بهترین باشی
- ادبیات آیینی:تو کیستی که گرفتی به هر دلی وطنی
ج
خ
د
- ادبیات آیینی:داستان هایی که از شام خراب آورده ام
- ادبیات آیینی:در گریه غرق بود ولیکن صدا نداشت
- ادبیات آیینی:دريا و سراب
- ادبیات آیینی:دريای جمال
- ادبیات آیینی:دريای عشق
- ادبیات آیینی:دريای فنا
- ادبیات آیینی:درگاه جمال
- ادبیات آیینی:دست و پا کمتر بزن دشمن تماشا مى کند
- ادبیات آیینی:دعوی اخلاص
- ادبیات آیینی:دل به سودای تو بستيم خدا می داند
- ادبیات آیینی:دل را به نور عشق صفا میدهد نماز
- ادبیات آیینی:دلتنگی هميشه ی بابا علی علی
- ادبیات آیینی:دلجويی پير
- ادبیات آیینی:دلش را بردهای هر وقت صحبت کردهای بانو
- ادبیات آیینی:دلم آشفته آن مايه نازست هنوز
- ادبیات آیینی:دلمرده ایم و یاد تو جان می دهد به ما
- ادبیات آیینی:دلمردهایم و یاد تو جان میدهد به ما
- ادبیات آیینی:دور شد باز هم آن همدم و دمساز از ما
- ادبیات آیینی:ديدار يار
- ادبیات آیینی:ديدن روی تو و دادن جان مطلب ماست
- ادبیات آیینی:دیگر دلم به سیر چمن وا نمیشود
ر
ز
س
- ادبیات آیینی:سايه ی لطف
- ادبیات آیینی:سبوی دوست
- ادبیات آیینی:سبوی عاشقان
- ادبیات آیینی:سجّاده ام معطّر از بوی ربّنا بود
- ادبیات آیینی:سحر دمیده و بر شیشه میزند باران
- ادبیات آیینی:سخن دل
- ادبیات آیینی:سرود عشق
- ادبیات آیینی:سرِّ جان
- ادبیات آیینی:سعی کن در عزت سیپاره ماه صیام
- ادبیات آیینی:سفر عشق
- ادبیات آیینی:سنگها آینهها نام تو را میخوانند
ع
- بحث ادبیات آیینی:عاشق سوخته
- ادبیات آیینی:عاشقی در بندگیها سربه راهم کرده است
- ادبیات آیینی:عالم تمام نوحه کنان از برای کیست
- ادبیات آیینی:عجیب نیست هوای مرا اگر داری
- ادبیات آیینی:عشاق چون به درگه معشوق رو کنند
- ادبیات آیینی:عشق دلدار
- ادبیات آیینی:عطر بهار از سر کوه و کمر گذشت
- ادبیات آیینی:عيان مي كرد راز دل امان می داد اگر وقتش
- ادبیات آیینی:عيد نوروز
غ
ق
م
- ادبیات آیینی:ما دل به تو دادیم و ز اغیار گذشتیم
- ادبیات آیینی:محفل دلسوختگان
- ادبیات آیینی:مذهب رندان
- ادبیات آیینی:مرا که دانه اشک است دانه لازم نیست
- ادبیات آیینی:مرد در ویرانه و ویرانه را آباد کرد
- ادبیات آیینی:مستی عاشق
- ادبیات آیینی:مشب که با تو انس به ویران گرفتهام
- ادبیات آیینی:مصحفی اعجاز دارد که کلامش فاطمه است
- ادبیات آیینی:معجز عشق
- ادبیات آیینی:من آن شمعم که آتش بسکه آبم کرده خاموشم
- ادبیات آیینی:من جوادم که خدا خوانده جواد
- ادبیات آیینی:من و شرمندگی از جرم و خطا خدای من
- ادبیات آیینی:من که باشم که بر آن خاطر عاطر گذرم
- ادبیات آیینی:ميلاد گل
- ادبیات آیینی:ميگُساران
- ادبیات آیینی:مژده باد ای دل که اینک میرسد ماه صیام
- ادبیات آیینی:مژده ی ديدار
- ادبیات آیینی:مژده ی وصل