دین را حرمیست در خراسان: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی تراث
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱۵: خط ۱۵:
}}
}}


'''دین را حرمیست در خراسان''' شعری آیینی از شاعر قدیمی، [[سنایی غزنوی]]م ۷۵۳ درباره امام رضا(ع) است. این شعر در قالب قصیده که در سی و هشت بیت سروده شده است. وزن این شعر مفعول مفاعلن فعولن و در گونه منقبت است.
'''دین را حرمیست در خراسان''' شعری آیینی از شاعر قدیمی، [[سنایی غزنوی ]]م ۷۵۳ درباره امام رضا(ع) است. این شعر در قالب قصیده که در سی و هشت بیت سروده شده است. وزن این شعر مفعول مفاعلن فعولن و در گونه منقبت است.


==متن شعر==
==متن شعر==

نسخهٔ ‏۲۰ سپتامبر ۲۰۲۳، ساعت ۱۴:۳۲

دین را حرمیست در خراسان
اطلاعات شعر
نام شاعرسنایی غزنوی
قالبقصیده
وزنمفعول مفاعلن فعولن
موضوعامام رضا(ع)
زبانفارسی
تعداد ابیات۳۸ بیت


دین را حرمیست در خراسان شعری آیینی از شاعر قدیمی، سنایی غزنوی م ۷۵۳ درباره امام رضا(ع) است. این شعر در قالب قصیده که در سی و هشت بیت سروده شده است. وزن این شعر مفعول مفاعلن فعولن و در گونه منقبت است.

متن شعر

دین را حرمیست در خراساندشوار ترا به محشر آسان
از معجزه‌های شرع احمداز حجت‌های دین یزدان
همواره رهش مسیر حاجتپیوسته درش مشیر غفران
چون کعبه پر آدمی ز هر جایچون عرش پر از فرشته هزمان
هم فر فرشته کرده جلوههم روح وصی درو به جولان
از رفعت او حریم مشهداز هیبت او شریف بنیان
از دور شده قرار زیرانزدیک بمانده دیده حیران
از حرمت زایران راهشفردوس فدای هر بیابان
قرآن نه درو و او اولی‌الامردعوی نه و با بزرگ برهان
ایمان نه و رستگار ازو خلقتوبه نه و عذرهای عصیان
از خاتم انبیا درو تناز سید اوصیا درو جان
آن بقعه شده به پیش فردوسآن تربه به روضه کرده رضوان
از جملهٔ شرطهای توحیداز حاصل اصلهای ایمان
زین معنی زاد در مدینهاین دعوی کرده در خراسان
در عهدهٔ موسی آل جعفربا عصمت موسی آل عمران
مهرش سبب نجات و توفیقکینش مدد هلاک و خذلان
مامون چو به نام او درم زدبر زر بفزود هم درم زان
هوری شد هر درم به نامشکس را درمی زدند زینسان
از دیناری همیشه تا دهنرخ درمی شدست ارزان
بر مهر زیاد آن درمهااز حرمت نام او چو قرآن
این کار هر آینه نه بازیستاین خور بچه گل کنند پنهان
زرست به نام هر خلیفهسیمست به ضرب خان و خاقان
بی‌نام رضا همیشه بی‌نامبی‌شان رضا همیشه بی‌شان
با نفس تنی که راست باشدچون خور که بتابد از گریبان
بر دین خدا و شرع احمدبر جمله ز کافر و مسلمان
چون او بود از رسول نایبچون او سزد از خدای احسان
ای مامون کرده با تو پیوندوی ایزد بسته با تو پیمان
ای پیوندت گسسته پیوندو آن پیمانت گرفته دامان
از بهر تو شکل شیر مسنددرنده شده به چنگ و دندان
آنرا که ز پیش تخت مامونبرهان تو خوانده بود بهتان
یا درد جحود منکرش رااقرار دو شیر ساخت درمان
از معتبران اهل قبلهوز معتمدان دین دیان
کس نیست که نیست از تو راضیکس نیست که هست بر تو غضبان
اندر پدرت وصی احمدبیتیست مرا به حسب امکان
تضمین کنم اندرین قصیدهکین بیت فرو گذاشت نتوان
ای کین تو کفر و مهرت ایمانپیدا به تو کافر از مسلمان
در دامن مهر تو زدم دستتا کفر نگیردم گریبان
اندر ملک امان علی راستدل در غم غربت تو بریان

پانویس

منابع