آنان که آفریده شد از نور پاکشان: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی تراث
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(یک نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط یک کاربر دیگر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{جعبه اطلاعات شعر
{{سرصفحه
  | عنوان =آنان که آفریده شد از نور پاکشان
  | مطلع=آنان که آفریده شد از نور پاکشان
  | تصویر =  
  | نام شعر=
  | توضیح تصویر =  
  | شاعر = روشن اردستانی     
  | نام شعر =
  | مصحح =  
  | نام شاعر = روشن اردستانی     
  | بخشی از دیوان =
  | قالب = غزل  
  |قالب =غزل
  | وزن =فاعلاتن فاعلاتن فاعلن
  |وزن = فاعلاتن فاعلاتن فاعلن
  | موضوع =امام حسین(ع)
  |موضوع = امام حسین(ع)
  | مناسبت =
  | قبلی =
  | زمان سرایش =
  | بعدی =  
  | زبان = فارسی
  | سال خورشیدی =  
  | تعداد ابیات =۱۱بیت
  | سال میلادی =
  | منبع =   
  | سال قمری =  
  | یادداشت =
}}
}}
'''آنان که آفریده شد از نور پاکشان''' را [[روشن اردستانی]] درباره امام حسین(ع) در یازده بیت سروده است. این شعر در قالب غزل و در گونه مرثیه با وزن  فاعلاتن فاعلاتن فاعلن است.
==متن شعر==
{{شعر}}
{{شعر}}
{{ب|آنان که آفریده شد از نور پاکشان|خورشید، شد به نیزه سر تابناکشان}}
{{ب|آنان که آفریده شد از نور پاکشان|خورشید، شد به نیزه سر تابناکشان}}
خط ۳۱: خط ۲۸:
{{ب|پیوسته در سلاسلِ آتش، مقیّدند|در ورطه‌ی عذابِ الیمِ مؤبّدند}}
{{ب|پیوسته در سلاسلِ آتش، مقیّدند|در ورطه‌ی عذابِ الیمِ مؤبّدند}}
{{پایان شعر}}
{{پایان شعر}}
==پانویس==
==منابع==
[[رده:شعر با موضوع امام حسین(ع)]]
[[رده:شعرهای کهن]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۳ ژانویهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۲۳:۵۳

آنان که آفریده شد از نور پاکشان از
روشن اردستانی



در قالب غزل

با وزن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن

موضوع: امام حسین(ع)
آنان که آفریده شد از نور پاکشانخورشید، شد به نیزه سر تابناکشان
مانند قرص مه، سرشان رفت بر سناندر آفتاب مانْد، تن چاک‌چاک‌شان
گشتند در عداوتشان، مشرکان شریکدوزخ، کمینه فایده‌ی اشتراکشان
افکنده روزگار، جدایی به‌ تیغ ظلمهر چند در میان سر و چشم پاکشان
چه در فضای قدس و چه در تنگنای دهراز یک‌دگر محال بُوَد انفکاکشان
نشناخت قدرشان، عمر سعدِ کور‌دلبا آن که می‌شناخت، سمک تا سماکشان
آتش به خیمه‌گاه زد و آبشان ندادمی‌خواست تا به باد دهد، بلکه خاکشان
می‌شد زیاده حرمتشان، در بساط قُربمی‌کرد، هر‌ چه سعی پی انهتا‌کشان
از قتل اولیای خدا، اشقیای خلقدر دل نبود گر چه ز کس بیم و باکشان‌
شمشیر انتقام خدا آخر از نیامآمد برون و کرد به خواری، هلاکشان
پیوسته در سلاسلِ آتش، مقیّدنددر ورطه‌ی عذابِ الیمِ مؤبّدند