ای ابن سعد از تو مرا این گمان نبود: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی تراث
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
{{جعبه اطلاعات شعر
{{سرصفحه
  | عنوان =ای ابن سعد از تو مرا این گمان نبود
  | مطلع=ای ابن سعد از تو مرا این گمان نبود
  | تصویر =  
  | نام شعر=
  | توضیح تصویر =  
  | شاعر = حیران یزدی
  | نام شعر =
  | مصحح =  
  | نام شاعر = حیران یزدی 
  | بخشی از دیوان =
  | قالب = غزل  
  |قالب =غزل  
  | وزن =
  |وزن =  
  | موضوع =امام حسین(ع)
  |موضوع = امام حسین(ع)
  | مناسبت =
  | قبلی =
  | زمان سرایش =
  | بعدی =  
  | زبان = فارسی
  | سال خورشیدی =  
  | تعداد ابیات = ۱۱بیت
  | سال میلادی =
  | منبع =   
  | سال قمری =  
  | یادداشت =
}}
}}
'''ای ابن سعد از تو مرا این گمان نبود''' را [[حیران یزدی]] درباره امام حسین(ع) در یازده بیت سروده است. این شعر در قالب غزل و در گونه مرثیه است.
==متن شعر==
{{شعر}}
{{شعر}}
{{ب|ای ابن سعد از تو مرا این گمان نبود|جز تیر جور و کینه، تو را در کمان نبود}}
{{ب|ای ابن سعد از تو مرا این گمان نبود|جز تیر جور و کینه، تو را در کمان نبود}}
خط ۳۱: خط ۲۸:
{{ب|با آن که بود در دو لبش، چشمۀ حیات|لب‌تشنه داد جان، به لب چشمۀ فرات}}
{{ب|با آن که بود در دو لبش، چشمۀ حیات|لب‌تشنه داد جان، به لب چشمۀ فرات}}
{{پایان شعر}}
{{پایان شعر}}
==پانویس==
==منابع==
[[رده:شعر با موضوع امام حسین(ع)]]
[[رده:شعرهای کهن]]
[[رده:شعر در قالب غزل]]

نسخهٔ ‏۸ ژانویهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۱۳:۵۷

ای ابن سعد از تو مرا این گمان نبود از
حیران یزدی



در قالب غزل

موضوع: امام حسین(ع)
ای ابن سعد از تو مرا این گمان نبودجز تیر جور و کینه، تو را در کمان نبود
آخر به روی من ز چه شمشیر می‌کشی؟جدّم مگر پیمبر آخر زمان نبود؟
روحُ ‌‌القُدُس نکرده مگر پاسبانی‌ام؟یا جبرئیل، خادم این آستان نبود؟
در شأن خود، هر آن‌ چه همی گفت و برشمردگوش کسی بر آن سخن و داستان نبود
آن ‌گه ز روی حجّت از آن فرقه، خواست آبمعلوم شد که حاجتِ هیچ امتحان نبود
پس شد روان به سوی فرات و ز تشنگیگفتی مگر به جسم شریفش، روان نبود
ایمن ز خصم خواست، بنوشد کفی ز آباز ناوک ستم ولی او را امان نبود
می‌شد شکسته اندکی‌اش زهرِ تشنگیآن تیر زهر داده، گرش بر دهان نبود
از بهر شاه تشنه‌لبان بر لب فراتآبی جز آبِ خنجر و تیغ و سنان نبود
از بس که تیر بر تن او کار کرده بودپیکان تیر بود، تنی در میان نبود
با آن که بود در دو لبش، چشمۀ حیاتلب‌تشنه داد جان، به لب چشمۀ فرات