شب است و دشت هیاهوی مبهمی دارد: تفاوت میان نسخه‌ها

    از ویکی تراث
    (صفحه‌ای تازه حاوی «{{جعبه اطلاعات شعر | عنوان =شب است و دشت هیاهوی مبهمی دارد | تصویر = | توضیح تصویر = | نام شعر = | نام شاعر =محمدجواد غفورزاده | قالب =غزل | وزن =مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن | موضوع =امام حسین(ع) | مناسبت =شام غریبان | زمان سرایش = معاصر | زبان = فارسی |...» ایجاد کرد)
     
    بدون خلاصۀ ویرایش
     
    خط ۱: خط ۱:
    {{جعبه اطلاعات شعر
    {{سرصفحه
      | عنوان =شب است و دشت هیاهوی مبهمی دارد
      | مطلع=شب است و دشت هیاهوی مبهمی دارد
      | تصویر =  
      | نام شعر=
      | توضیح تصویر =  
      | شاعر = محمدجواد غفورزاده
      | نام شعر =
      | مصحح =  
      | نام شاعر =محمدجواد غفورزاده
      | بخشی از دیوان =
      | قالب =غزل
      |قالب = غزل
      | وزن =مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن
      |وزن = مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن
      | موضوع =امام حسین(ع)
      |موضوع = امام حسین(ع)
      | مناسبت =شام غریبان
      | قبلی =
      | زمان سرایش = معاصر
    | بعدی =  
      | زبان = فارسی
      | سال خورشیدی =  
      | تعداد ابیات =۱۳بیت
      | سال میلادی =
      | منبع =  
      | سال قمری =  
      | یادداشت =
    }}
    }}
    '''شب است و دشت هیاهوی مبهمی دارد''' مطلع شعری از [[محمدجواد غفورزاده]] در گونه مرثیه درباره امام حسین(ع) است. این شعر در قالب غزل در سیزده بیت با وزن مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن سروده شده است.
    ==متن شعر==
    {{شعر}}
    {{شعر}}
    {{ب|شب است و دشت، هیاهوی مبهمی دارد|ستاره‌سوخته‌ای، صحبت از غمی دارد}}
    {{ب|شب است و دشت، هیاهوی مبهمی دارد|ستاره‌سوخته‌ای، صحبت از غمی دارد}}
    خط ۳۳: خط ۳۰:
    {{ب|شب است و زینبِ دور از حسین می‌داند|نفس کشیدنِ بی‌او، چه ماتمی دارد}}
    {{ب|شب است و زینبِ دور از حسین می‌داند|نفس کشیدنِ بی‌او، چه ماتمی دارد}}
    {{پایان شعر}}
    {{پایان شعر}}
    ==پانویس==
    ==منابع==
    [[رده:شعر با موضوع امام حسین(ع)]]

    نسخهٔ کنونی تا ‏۱۳ ژانویهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۲۲:۲۶

    شب است و دشت هیاهوی مبهمی دارد از
    محمدجواد غفورزاده



    در قالب غزل

    با وزن مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن

    موضوع: امام حسین(ع)
    شب است و دشت، هیاهوی مبهمی داردستاره‌سوخته‌ای، صحبت از غمی دارد
    شب است و بر لب شطّ فرات، زمزمه‌ای‌ستبه پای نخل که گیسوی درهمی دارد
    شب است و ماه به هر خیمه‌ای که می‌نگردنشسته مادری و بزم ماتمی دارد
    شب است و دشت، به خون خفته؛ خیمه، سوخته استبه وسعت ابدیّت، جهان غمی دارد
    شب است و سنگ صبوری به ناله می‌گویدکجاست دُرّ یتیمی که همدمی دارد؟
    شب است و دختر معصوم سیدالشهدابرای نوحه‌گری، فرصت کمی دارد
    شب است و سایۀ اهریمنی شتاب‌آلودرَود به سوی سلیمان که خاتمی دارد
    شب است و داغِ جگرسوزِ سینۀ مظلومز اشک فاطمه، امّید مرهمی دارد
    شب است و این همه غم، در عوالم ملکوتخدا گواست، پیمبر چه عالمی دارد
    شب است و ماتم اصغر گرفته است، ربابز گاهوارۀ او، چشم برنمی‌دارد
    شب است و قافله‌سالار شاهدان شهیدبه دست، مشعل و بر دوش، پرچمی دارد
    شب است و بر سر سجّاده‌ای پُر از اخلاصبلند‌‌قامت عصمت، قد خمی دارد
    شب است و زینبِ دور از حسین می‌داندنفس کشیدنِ بی‌او، چه ماتمی دارد