بود آیا که در صلح و صفا بگشایند: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی تراث
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۲ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط یک کاربر دیگر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{جعبه اطلاعات شعر
{{سرصفحه
  | عنوان =بود آیا که درِ صلح و صفا بگشایند
  | مطلع=بود آیا که درِ صلح و صفا بگشایند
  | تصویر =  
  | نام شعر=
  | توضیح تصویر =  
  | شاعر = سیدمحمدحسین بهجت تبریزی
  | نام شعر =  
  | مصحح =  
  | نام شاعر = سیدمحمدحسین شهریار
  | بخشی از دیوان =
  | قالب = غزل
  |قالب =غزل
  | وزن = فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن
  |وزن = فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن
  | موضوع = توحیدی
  |موضوع = توحیدی
  | مناسبت =
  | قبلی =
  | زمان سرایش =  
| بعدی =  
  | زبان = فارسی
  | سال خورشیدی =  
  | تعداد ابیات = ۱۰بیت
  | سال میلادی =
  | منبع =  
  | سال قمری =  
  | یادداشت =
}}
}}


'''بود آیا که درِ صلح و صفا بگشایند''' از اشعار توحیدی مناجاتی شاعر قدیمی [[سیدمحمدحسین شهریار]] است. این شعر در قالب غزل و در وزن فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن و فضای شعری عرفانی، معنوی در ده سروده شده است.
== متن شعر ==
{{شعر}}
{{شعر}}
{{ب|بود آیا که درِ صلح و صفا بگشایند|تا دری هم به مراد دل ما بگشایند}}
{{ب|بود آیا که درِ صلح و صفا بگشایند|تا دری هم به مراد دل ما بگشایند}}
خط ۳۰: خط ۲۸:
{{ب|شهریارا به نوای نی جان‌سوز تو گوش|چون توانند، که بی‌ساز صبا بگشایند}}
{{ب|شهریارا به نوای نی جان‌سوز تو گوش|چون توانند، که بی‌ساز صبا بگشایند}}
{{پایان شعر}}
{{پایان شعر}}
== پانویس ==
== منابع ==
[[رده:اشعار مناجات]]
[[رده:اشعار توحیدی]]
[[رده:شعرهای کهن]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۸ ژانویهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۰۸:۰۶

بود آیا که درِ صلح و صفا بگشایند از
سیدمحمدحسین بهجت تبریزی



در قالب غزل

با وزن فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن

موضوع: توحیدی


بود آیا که درِ صلح و صفا بگشایندتا دری هم به مراد دل ما بگشایند
یارب از ظلمت زندان شبستان ما راگو شبی روزنه در صبح و ضیا بگشایند
سازِ ذرات همه نغمۀ تسبیح خداسگر خلایق درِ گوش شنوا بگشایند
نای توحید به چنگ آر و دمی دم کآفاقگوش در نغمۀ آیات خدا بگشایند
دردمندان غمت را به تبسم دریابتا طبیبانه درِ دار شفا بگشایند
چشم درپوش و کرم کن که بدان شکّرخنددر ببندند به درد و به دوا بگشایند
عاصیان گر که درِ توبه به عصیان بستندعاشقانت درِ رحمت به دعا بگشایند
از پسِ پرده درِ صدق و صفا می‌بندندصحنه‌سازان که درِ روی و ریا بگشایند
دست‌گیری به نهانی که سخاوتمندانلب ببندند اگر دست سخا بگشایند
شهریارا به نوای نی جان‌سوز تو گوشچون توانند، که بی‌ساز صبا بگشایند