در هيچ پرده نيست نباشد نوای تو: تفاوت میان نسخه‌ها

    از ویکی تراث
    بدون خلاصۀ ویرایش
     
    (یک نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط یک کاربر دیگر نشان داده نشد)
    خط ۱: خط ۱:
    {{جعبه اطلاعات شعر
    {{سرصفحه
      | عنوان = در هيچ پرده نيست نباشد نوای تو
      | مطلع=در هيچ پرده نيست نباشد نوای تو
      | تصویر =  
      | نام شعر=
      | توضیح تصویر =  
      | شاعر = صائب تبریزی
      | نام شعر =  
      | مصحح =  
      | نام شاعر = صائب تبریزی
      | بخشی از دیوان =
      | قالب = غزل
      |قالب =غزل
      | وزن = مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن
      |وزن = مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن
      | موضوع = توحیدی
      |موضوع = توحیدی
      | مناسبت =
      | قبلی =
      | زمان سرایش =  
    | بعدی =  
      | زبان = فارسی
      | سال خورشیدی =  
      | تعداد ابیات = ۹بیت
      | سال میلادی =
      | منبع =  
      | سال قمری =  
      | یادداشت =
    }}
    }}


    '''در هيچ پرده نيست نباشد نوای تو''' از اشعار توحیدی مناجاتی شاعر قدیمی [[صائب تبریزی]] است. این شعر در قالب غزل و در وزن مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن و فضای شعری عرفانی، معنوی در نه بیت سروده شده است.
    == متن شعر ==
    {{شعر}}
    {{شعر}}
    {{ب|در هيچ پرده نيست نباشد نوای تو|عالم پر است از تو و خالی‌ست جای تو}}
    {{ب|در هيچ پرده نيست نباشد نوای تو|عالم پر است از تو و خالی‌ست جای تو}}
    خط ۲۹: خط ۲۷:
    {{ب|صائب چو ذره است و چه دارد فدا کند|ای صد هزار جان مقدس فدای تو}}
    {{ب|صائب چو ذره است و چه دارد فدا کند|ای صد هزار جان مقدس فدای تو}}
    {{پایان شعر}}
    {{پایان شعر}}
    == پانویس ==
    == منابع ==
    [[رده:اشعار مناجات]]
    [[رده:اشعار توحیدی]]
    [[رده:شعرهای کهن]]

    نسخهٔ کنونی تا ‏۲۸ ژانویهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۱۱:۱۹

    در هيچ پرده نيست نباشد نوای تو از
    صائب تبریزی



    در قالب غزل

    با وزن مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن

    موضوع: توحیدی


    در هيچ پرده نيست نباشد نوای توعالم پر است از تو و خالی‌ست جای تو
    هرچند کائنات گدای درِ توأنديک آفريده نيست که داند سرای تو
    تاج و کمر چو موج و حباب است ريختهدر هر کناره‌ای ز محيط سخای تو
    آيينه‌خانه‌ای‌ست پر از ماه و آفتابدامان خاکِ تيره ز موج صفای تو
    هر غنچه را، ز حمد تو جزوی‌ست در بغلهر خار می‌کند به زبانی ثنای تو
    در مشت خاک من چه بود لايق نثارهم از تو جان ستانم و سازم فدای تو
    عام است التفات کهن خرقۀ عقولتشريف عشق تا به که بخشد عطای تو
    غير از نياز و عجز که در کشور تن استاين مشت خاک تيره چه دارد سزای تو
    صائب چو ذره است و چه دارد فدا کندای صد هزار جان مقدس فدای تو