هنوز شوق تو بارانی از غزل دارد: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی تراث
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(یک نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{جعبه اطلاعات شعر
{{سرصفحه
  | عنوان = هنوز شوق تو بارانی از غزل دارد
  | مطلع=هنوز شوق تو بارانی از غزل دارد
| تصویر =
  | نام شعر=هنوز شوق تو بارانی از غزل دارد
| توضیح تصویر =
  | شاعر = سیدحمیدرضا برقعی
  | نام شعر =هنوز شوق تو بارانی از غزل دارد
| مصحح =
  | نام شاعر =سیدحمیدرضا برقعی
| بخشی از دیوان =
  | قالب = غزل
| بخشی از مجموعه اشعار =
  |قالب =غزل
  | وزن =مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن
  | وزن =مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن
  | موضوع = امام حسین(ع)
  | موضوع = امام حسین(ع)
  | مناسبت =سوم شعبان
  | قبلی =
  | زمان سرایش = معاصر
  | بعدی =  
  | زبان = فارسی
  | سال خورشیدی =  
  | تعداد ابیات =۶ بیت
  | سال میلادی =
  | منبع فلیرحل معنا
  | سال قمری =  
  | یادداشت =
}}
}}
{{شعر}}


'''هنوز شوق تو بارانی از غزل دارد''' غزل شعر آیینی از [[سیدحمیدرضا برقعی]] درباره امام حسین(ع) است. این شعر شش بیتی در قالب غزل در وزن مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن سروده است.
==متن شعر==
{{شعر}}
{{ب|هنوز شوق تو بارانی از غزل دارد|نسیم یک سبد آیینه در بغل دارد}}
{{ب|هنوز شوق تو بارانی از غزل دارد|نسیم یک سبد آیینه در بغل دارد}}
{{ب|خوشا به حال خیالی که در حرم مانده|و هر چه خاطره دارد از آن محل دارد}}
{{ب|خوشا به حال خیالی که در حرم مانده|و هر چه خاطره دارد از آن محل دارد}}
خط ۲۶: خط ۲۵:
{{ب|غلامتان به من آموخت در میانهٔ خون|که روسیاهی ما نیز راه حل دارد}}
{{ب|غلامتان به من آموخت در میانهٔ خون|که روسیاهی ما نیز راه حل دارد}}
{{پایان شعر}}
{{پایان شعر}}
==پانویس==
فلیرحل معنا
==منابع==
احلی من العسل اشاره به پاسخ قاسم بن الحسن است در پرسش امام حسین از او که مرگ در نظرت چگونه است؟ واو پاسخ داد «الموت عندی احلی من العسل ( دمع السجوم ابوالحسن شعرانی، ترجمه نفس المهموم شیخ عباس قمی.
[[رده:شعر با موضوع امام حسین(ع)]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۳۰ ژانویهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۱۱:۳۰

هنوز شوق تو بارانی از غزل دارد هنوز شوق تو بارانی از غزل دارد از
سیدحمیدرضا برقعی



در قالب غزل

با وزن مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن

موضوع: امام حسین(ع)
هنوز شوق تو بارانی از غزل داردنسیم یک سبد آیینه در بغل دارد
خوشا به حال خیالی که در حرم ماندهو هر چه خاطره دارد از آن محل دارد
به یاد چایی شیرین کربلایی‌هالبم حلاوت «احلی من العسل» دارد
چه ساختار قشنگی شکسته است خدادرون قالب شش‌گوشه یک غزل دارد
بگو چه شد که من اینقدر دوستت دارم؟بگو محبت ما ریشه در ازل دارد
غلامتان به من آموخت در میانهٔ خونکه روسیاهی ما نیز راه حل دارد