مدينه با تو به ماهي دگر نياز نداشت: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی تراث
(صفحه‌ای تازه حاوی «{{جعبه اطلاعات شعر | عنوان =مدينه با تو به ماهي دگر نياز نداشت | تصویر = | توضیح تصویر = | نام شعر = | نام شاعر = محمدجواد غفور زاده | قالب =غزل | وزن = | موضوع =حضرت زهرا(س) | مناسبت = | زمان سرایش = معاصر | زبان = فارسی | تعداد ابیات =۷بیت | منبع = }} '''م...» ایجاد کرد)
 
بدون خلاصۀ ویرایش
 
خط ۱: خط ۱:
{{جعبه اطلاعات شعر
{{سرصفحه
  | عنوان =مدينه با تو به ماهي دگر نياز نداشت
  | مطلع=مدينه با تو به ماهي دگر نياز نداشت
  | تصویر =  
  | نام شعر=
  | توضیح تصویر =  
  | شاعر = محمدجواد غفور زاده
  | نام شعر =
| مصحح =  
  | نام شاعر = محمدجواد غفور زاده
  | بخشی از دیوان =
  | قالب =غزل
  | بخشی از مجموعه اشعار =
  | وزن =  
  |قالب =غزل
  | موضوع =حضرت زهرا(س)
  |وزن =  
  | مناسبت =
  |موضوع =حضرت زهرا(س)
  | زمان سرایش = معاصر
  | قبلی =
  | زبان = فارسی
| بعدی =  
  | تعداد ابیات =۷بیت
  | سال خورشیدی =  
  | منبع =  
  | سال میلادی =
  | سال قمری =  
  | یادداشت =
}}
}}
{{شعر}}


'''مدينه با تو به ماهي دگر نياز نداشت''' مطلع شعری از [[محمدجواد غفور زاده]] درباره حضرت زهرا(س) است. این شعر در قالب غزل و در گونه  مصیبت با وزن فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلاتن و در هفت بیت سروده شده است.
==متن شعر==
{{شعر}}
{{ب|مدينه با تو به ماهي دگر نياز نداشت|به روشنايي صبح و سحر نياز نداشت}}
{{ب|مدينه با تو به ماهي دگر نياز نداشت|به روشنايي صبح و سحر نياز نداشت}}
{{ب|تو زهره ي فلکي رشک ماه و پرويني|که با تو چرخ به شمس و قمر نياز نداشت}}
{{ب|تو زهره ي فلکي رشک ماه و پرويني|که با تو چرخ به شمس و قمر نياز نداشت}}
خط ۳۳: خط ۳۱:
{{ب|حرير دست تو مجروح بود از دستاس|به تازيانه ي بيدادگر نياز نداشت}}
{{ب|حرير دست تو مجروح بود از دستاس|به تازيانه ي بيدادگر نياز نداشت}}
{{پایان شعر}}
{{پایان شعر}}
==پانویس==
==منابع==
[[رده:شعربا موضوع حضرت زهرا(س)]]
[[رده:شعر در قالب غزل]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۳۰ ژانویهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۱۲:۰۹

مدينه با تو به ماهي دگر نياز نداشت از
محمدجواد غفور زاده



در قالب غزل

موضوع: حضرت زهرا(س)
مدينه با تو به ماهي دگر نياز نداشتبه روشنايي صبح و سحر نياز نداشت
تو زهره ي فلکي رشک ماه و پروينيکه با تو چرخ به شمس و قمر نياز نداشت
مسافري که نگاه تو بود بدرقه اشخداي را به دعاي سفر نياز نداشت
دعاي نيمه شبت سير آسمان مي کردکه اين پرستوي عاشق به پر نياز نداشت
بهشت روي زمين خانه ي گلين تو بودکه ناز فضّه خريد و به زر نياز نداشت
حکايت دل تنگ تو را توان پرسيدز لاله اي که به خون جگر نياز نداشت
وجود پاک تو مي سوخت از شراره ي غمدگر به شعله ي قهر و شرر نياز نداشت
گريستن ز تو آموخت ابر پاييزيدگر به خواهش از چشم تر نياز نداشت
براي سبز شدن گلبُن محبت و عشقبه اشک زمزم از اين بيشتر نياز نداشت
ميان چشمه ي اشک تو عکس زينب بوداگر شب تو به قرص قمر نياز نداشت
سپهر سينه ات از غم ستاره باران بودبه يادگاري گل ميخ در نياز نداشت
حرير دست تو مجروح بود از دستاسبه تازيانه ي بيدادگر نياز نداشت