حسن ختام: تفاوت میان نسخه‌ها

    از ویکی تراث
    (صفحه‌ای تازه حاوی «{{سرصفحه | مطلع= | نام شعر=حُسن ختام | شاعر = امام خمینی(ره) | مصحح = | بخشی از دیوان = | بخشی از مجموعه اشعار =امام خمينی‏‏(ره) |قالب = |وزن = |موضوع = | قبلی = | بعدی = | سال خورشیدی = | سال میلادی = | سال قمری = | یادداشت =«حسن ختام» دومين غزل منتشر شد...» ایجاد کرد)
     
    بدون خلاصۀ ویرایش
     
    (۵ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۳ کاربر نشان داده نشد)
    خط ۱: خط ۱:
    {{سرصفحه
    {{سرصفحه شعر
      | مطلع=
      | مطلع=
      | نام شعر=حُسن ختام
      | نام شعر=حُسن ختام
      | شاعر = امام خمینی(ره)
      | شاعر = امام خمینی
      | مصحح =  
      | مصحح =  
      | بخشی از دیوان =
      | بخشی از دیوان =
      | بخشی از مجموعه اشعار =امام خمينی‏‏(ره)
      | بخشی از مجموعه اشعار =امام خمينی‏‏
      |قالب =
      |قالب =
      |وزن =  
      |وزن =  
    خط ۱۲: خط ۱۲:
      | بعدی =  
      | بعدی =  
      | سال خورشیدی =  
      | سال خورشیدی =  
    | سال میلادی =
      | سال قمری =  
      | سال قمری =  
      | یادداشت =«حسن ختام» دومين غزل منتشر شده پس از ارتحال حضرت امام(ره) بود، بدين سبب – پس از «چشم بيمار» - بيش از ديگر سروده‏‏ه‌اى ایشان، توسّط معاصران، مورد اقتضا و تضمين قرار گرفته است. آقاى علی آذرشاهى (آتش) با تضمين «حسن ختام»، مخمّسى ساخته كه مطلع آن چنين است:
      | یادداشت =«حسن ختام» دومين غزل منتشر شده پس از ارتحال امام خمینی بود، بدين سبب – پس از «چشم بيمار» - بيش از ديگر سروده‏‏‌هاى ایشان، توسّط معاصران، مورد اقتضا و تضمين قرار گرفته است. آقاى علی آذرشاهى (آتش) با تضمين «حسن ختام»، مخمّسى ساخته كه مطلع آن چنين است:
    {{شعر}}
    {{شعر جدید
    {{ب|گرفتم از لب ساغر، چو در ميخانه جامم را|نوشتم بر در دير مغان، شرح پيامم را}}{{پایان شعر}}
    |گرفتم از لب ساغر، چو در ميخانه جامم را\\نوشتم بر در دير مغان، شرح پيامم را
    }}
    اين غزل را حضرت امام بر حاشيه روزنامه‌‏‏اى كه با عنوان رسا و درشت پيام آن حضرت را چاپ كرده بود، نوشته‏‏‌اند.
    اين غزل را حضرت امام بر حاشيه روزنامه‌‏‏اى كه با عنوان رسا و درشت پيام آن حضرت را چاپ كرده بود، نوشته‏‏‌اند.
    }}
    }}
    {{شعر}}
    {{شعر جدید
     
    |ألا يا أيُّها السّاقی‏‏ ز می‏‏ پر ساز جامم را\\كه از جانم فرو ريزد هوای‏‏ ننگ و نامم  را
    {{ب|ألا يا أيُّها السّاقی‏‏! ز می‏‏ پر ساز جامم را|كه از جانم فرو ريزد هوای‏‏ ننگ و نامم  را}}
    از آن می‏‏ ريز در جامم كه جانم را فنا سازد\\برون سازد ز هستی‏‏ هسته‏‏ی‏‏ نيرنگ و دامم را
    {{ب|از آن می‏‏ ريز در جامم كه جانم را فنا سازد |برون سازد ز هستی‏‏ هسته‏‏ی‏‏ نيرنگ و دامم را}}
    از آن می‏‏ ده جانم را ز قيد خود رها سازد\\به خود گيرم زمامم را فرو ريزد مقامم را
    {{ب|از آن می‏‏ ده جانم را، ز قيد خود رها سازد |به خود گيرم زمامم را، فرو ريزد مقامم را}}
    از آن می‏‏ ده كه در خلوتگه رندان بی‏‏حرمت\\به هم كوبد سجودم را به هم ريزد قيامم را
    {{ب| از آن می‏‏ ده كه در خلوتگه رندان بی‏‏حرمت|به هم كوبد سجودم را، به هم ريزد قيامم را}}
    نبودی‏‏ در حريم قدس گلرويان ميخانه\\كه از هر روزنی‏‏ آيم گلی‏‏ گيرد لجامم را
    {{ب| نبودی‏‏ در حريمِ قدسِ گلرويان ميخانه | كه از هر روزنی‏‏ آيم، گلی‏‏ گيرد لجامم را}}
    روم در جرگه‏‏ی‏‏ پيران از خود بی‏‏خبر، شايد\\برون سازند از جانم به می‏‏ افكار خامم را
    {{ب|روم در جرگه‏‏ی‏‏ پيران از خود بی‏‏خبر، شايد |برون سازند از جانم به می‏‏ افكار خامم را}}
    تو ای‏‏ پيك سبكباران دريای‏‏ عدم از من\\به دريادار آن وادی‏‏ رسان مدح و سلامم را
    {{ب| تو ای‏‏ پيك سبكباران دريای‏‏ عدم! از من|به دريادارِ آن وادی‏‏ رسان مدح و سلامم را}}
    به ساغر ختم كردم اين عدم اندر عدم‏‏نامه\\به پير صومعه برگو ببين حسن ختامم را
    {{ب| به ساغر ختم كردم اين عدم اندر عدم‏‏نامه|به پير صومعه برگو: ببين حُسن ختامم را!}}
    }}
    {{پایان شعر}}

    نسخهٔ کنونی تا ‏۱۲ مارس ۲۰۲۴، ساعت ۲۰:۲۱

    حُسن ختاماز امام خمینی
    «حسن ختام» دومين غزل منتشر شده پس از ارتحال امام خمینی بود، بدين سبب – پس از «چشم بيمار» - بيش از ديگر سروده‏‏‌هاى ایشان، توسّط معاصران، مورد اقتضا و تضمين قرار گرفته است. آقاى علی آذرشاهى (آتش) با تضمين «حسن ختام»، مخمّسى ساخته كه مطلع آن چنين است:
    گرفتم از لب ساغر، چو در ميخانه جامم را
    نوشتم بر در دير مغان، شرح پيامم را

    اين غزل را حضرت امام بر حاشيه روزنامه‌‏‏اى كه با عنوان رسا و درشت پيام آن حضرت را چاپ كرده بود، نوشته‏‏‌اند.

    ألا يا أيُّها السّاقی‏‏ ز می‏‏ پر ساز جامم را
    كه از جانم فرو ريزد هوای‏‏ ننگ و نامم را
    از آن می‏‏ ريز در جامم كه جانم را فنا سازد
    برون سازد ز هستی‏‏ هسته‏‏ی‏‏ نيرنگ و دامم را
    از آن می‏‏ ده جانم را ز قيد خود رها سازد
    به خود گيرم زمامم را فرو ريزد مقامم را
    از آن می‏‏ ده كه در خلوتگه رندان بی‏‏حرمت
    به هم كوبد سجودم را به هم ريزد قيامم را
    نبودی‏‏ در حريم قدس گلرويان ميخانه
    كه از هر روزنی‏‏ آيم گلی‏‏ گيرد لجامم را
    روم در جرگه‏‏ی‏‏ پيران از خود بی‏‏خبر، شايد
    برون سازند از جانم به می‏‏ افكار خامم را
    تو ای‏‏ پيك سبكباران دريای‏‏ عدم از من
    به دريادار آن وادی‏‏ رسان مدح و سلامم را
    به ساغر ختم كردم اين عدم اندر عدم‏‏نامه
    به پير صومعه برگو ببين حسن ختامم را