سفر عشق: تفاوت میان نسخه‌ها

    از ویکی تراث
    (صفحه‌ای تازه حاوی «{{سرصفحه شعر | مطلع=اخگر غم | نام شعر= | شاعر =امام خمینی | مصحح = | بخشی از دیوان = |قالب =غزل |وزن = |موضوع = عرفانی | قبلی = | بعدی = | سال خورشیدی = | سال میلادی = | سال قمری = | یادداشت = }} {{شعر}} {{ب|با دل تنگ بسوی‏‏ تو سفر بايد كرد|از سر خويش به بتخا...» ایجاد کرد)
     
    بدون خلاصۀ ویرایش
     
    (یک نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد)
    خط ۱: خط ۱:
    {{سرصفحه شعر
    {{سرصفحه شعر
      | مطلع=اخگر غم
      | مطلع=سفر عشق
      | نام شعر=
      | نام شعر=
      | شاعر =امام خمینی
      | شاعر =امام خمینی
    خط ۲۱: خط ۲۱:
    {{ب|گر درِميكده را پير به عُشّاق گشود|پس از آن آرزوی فتح و ظفر بايد كرد}}
    {{ب|گر درِميكده را پير به عُشّاق گشود|پس از آن آرزوی فتح و ظفر بايد كرد}}
    {{ب|گر دل از نشئه ‏‏ی‏‏ می‏‏ دعوی‏‏ سرداری‏‏ داشت|به خود آييد كه احساس خطر بايد كرد}}
    {{ب|گر دل از نشئه ‏‏ی‏‏ می‏‏ دعوی‏‏ سرداری‏‏ داشت|به خود آييد كه احساس خطر بايد كرد}}
    {{مژده ‏‏ای‏‏ دوست كه رندی‏‏ سر خم را بگشود|باده نوشان لب از اين مائده تر بايد كرد}}
    {{ب|مژده ‏‏ای‏‏ دوست كه رندی‏‏ سر خم را بگشود|باده نوشان لب از اين مائده تر بايد كرد}}
    {{ب|در ره جستن آتشكده سر بايد باخت|به جفاكاری‏‏ او سينه سپر بايد كرد}}
    {{ب|در ره جستن آتشكده سر بايد باخت|به جفاكاری‏‏ او سينه سپر بايد كرد}}
    {{ب|سر خم باد سلامت كه به ديدار رخش|مست ساغرزده را نيز خبر بايد كرد}}
    {{ب|سر خم باد سلامت كه به ديدار رخش|مست ساغرزده را نيز خبر بايد كرد}}
    {{ب|طرّه‏‏ ی‏‏ گيسوی‏‏ دلدار به هر كوی‏‏ و دری‏‏ است|پس به هر كوی‏‏ و در از شوق سفر بايد كرد}}
    {{ب|طرّه‏‏ ی‏‏ گيسوی‏‏ دلدار به هر كوی‏‏ و دری‏‏ است|پس به هر كوی‏‏ و در از شوق سفر بايد كرد}}
    {{پایان شعر}}
    {{پایان شعر}}

    نسخهٔ کنونی تا ‏۲۱ آوریل ۲۰۲۴، ساعت ۱۳:۰۵

    سفر عشقاز امام خمینیدر قالب غزلموضوع: عرفانی
    با دل تنگ بسوی‏‏ تو سفر بايد كرداز سر خويش به بتخانه‏‏ گذر بايد كرد
    پير ما گفت ز ميخانه شفا بايد جستاز شفا جستن هر خانه حذر بايد كرد
    آنكه از جلوه‏‏ ی‏‏ رخسار چو ماهت پيش استبی‏‏ گمان معجزه‏‏ ی‏‏ شقِّ قمر بايد كرد
    گر درِميكده را پير به عُشّاق گشودپس از آن آرزوی فتح و ظفر بايد كرد
    گر دل از نشئه ‏‏ی‏‏ می‏‏ دعوی‏‏ سرداری‏‏ داشتبه خود آييد كه احساس خطر بايد كرد
    مژده ‏‏ای‏‏ دوست كه رندی‏‏ سر خم را بگشودباده نوشان لب از اين مائده تر بايد كرد
    در ره جستن آتشكده سر بايد باختبه جفاكاری‏‏ او سينه سپر بايد كرد
    سر خم باد سلامت كه به ديدار رخشمست ساغرزده را نيز خبر بايد كرد
    طرّه‏‏ ی‏‏ گيسوی‏‏ دلدار به هر كوی‏‏ و دری‏‏ استپس به هر كوی‏‏ و در از شوق سفر بايد كرد