حسین آمد و آزاد از یزیدت کرد: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی تراث
(صفحه‌ای تازه حاوی «{{جعبه اطلاعات شعر | عنوان =حسین آمد و آزاد از یزیدت کرد | تصویر = | توضیح تصویر = | نام شعر = | نام شاعر =مرتضی امیری‌اسفندقه | قالب = غزل | وزن =مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن | موضوع = حر بن یزید ریاحی(ع) | مناسبت =مرثیه | زمان سرایش = معاصر | زبان = فارس...» ایجاد کرد)
 
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(یک نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{جعبه اطلاعات شعر
{{سرصفحه
  | عنوان =حسین آمد و آزاد از یزیدت کرد
  | مطلع=حسین آمد و آزاد از یزیدت کرد
  | تصویر =  
  | نام شعر=
  | توضیح تصویر =  
  | شاعر = مرتضی امیری‌اسفندقه
  | نام شعر =
  | مصحح =  
  | نام شاعر =مرتضی امیری‌اسفندقه
  | بخشی از دیوان =
  | قالب = غزل
  |قالب = غزل
  | وزن =مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن
  |وزن = مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن
  | موضوع = حر بن یزید ریاحی(ع)
  |موضوع = حر بن یزید ریاحی(ع)
  | مناسبت =مرثیه
  | قبلی =
  | زمان سرایش = معاصر
| بعدی =  
  | زبان = فارسی
  | سال خورشیدی =  
  | تعداد ابیات =۷بیت
  | سال میلادی =
  | منبع =  
  | سال قمری =  
  | یادداشت =
}}
}}
'''حسین آمد و آزاد از یزیدت کرد''' شعری از [[مرتضی امیری‌اسفندقه]] از شعرای آیینی معاصر است. این شعر مرثیه گونه در قالب غزل در هفت بیت در وزن مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن با موضوع حر بن یزید ریاحی(ع) سروده شده است.
==متن شعر==
{{شعر}}
{{شعر}}
{{ب|حسین آمد و آزاد از یزیدت کرد|خلاص از قفسِ وعده و وعیدت کرد}}
{{ب|حسین آمد و آزاد از یزیدت کرد|خلاص از قفسِ وعده و وعیدت کرد}}
خط ۲۷: خط ۲۴:
{{ب|نه پیشوند و نه پسوند، حرّ حرّی تو|حسین آمد و آزاد از یزیدت کرد}}
{{ب|نه پیشوند و نه پسوند، حرّ حرّی تو|حسین آمد و آزاد از یزیدت کرد}}
{{پایان شعر}}
{{پایان شعر}}
==پانویس==
==منابع==
[[رده:شعربا موضوع حر بن یزید ریاحی(ع)]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۹ ژانویهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۱۷:۰۸

حسین آمد و آزاد از یزیدت کرد از
مرتضی امیری‌اسفندقه



در قالب غزل

با وزن مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن

موضوع: حر بن یزید ریاحی(ع)
حسین آمد و آزاد از یزیدت کردخلاص از قفسِ وعده و وعیدت کرد
سیاه بود و سیاهی هرآنچه می‌دیدیتو را سپرد به آیینه، روسپیدت کرد
چه گفت با تو در آن لحظه‌های تشنه حسین؟کدام زمزمه سیراب از امیدت کرد؟
به دست و پای تو بارِ چه قفل‌ها که نبودحسین آمد و سرشار از کلیدت کرد
جنون تو را به مرادت رساند ناگاهانعجب تشرّف سبزی! جنون، مریدت کرد
نصیب هرکس و ناکس نمی‌شود این بختقرار بود بمیری، خدا شهیدت کرد
نه پیشوند و نه پسوند، حرّ حرّی توحسین آمد و آزاد از یزیدت کرد