اندر سریر ناز تو خوش آرمیده‌ای: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی تراث
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۳ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{جعبه اطلاعات شعر
{{سرصفحه
  | عنوان =اندر سریر ناز تو خوش آرمیده‌ای
  | مطلع=اندر سریر ناز تو خوش آرمیده‌ای
  | تصویر =  
  | نام شعر=تاب اسیری
  | توضیح تصویر =  
  | شاعر = جودی خراسانی
  | نام شعر =تاب اسیری
  | مصحح =  
  | نام شاعر =جودی خراسانی
  | بخشی از دیوان =
  | قالب =غزل فخیم
  |قالب =غزل فخیم
  | وزن =  
  |وزن =  
  | موضوع =امام حسین(ع)
  |موضوع = امام حسین(ع)
  | مناسبت = مرثیه(مجلس یزید در شام)
  | قبلی =
  | زمان سرایش = معاصر
| بعدی =  
  | زبان = فارسی
  | سال خورشیدی =  
  | تعداد ابیات =بیت
  | سال میلادی =
  | منبع = دیوان جودی
  | سال قمری =  
  | یادداشت =این شعر زبان حال حضرت زینب(س) خطاب به یزید بن معاویه می‌باشد.
}}
}}
'''اندر سریر ناز تو خوش آرمیده‌ای''' را [[جودی خراسانی]] شاعر آیینی درباره مصیبت های شام سروده است. این غزل شعری در گونه مرثیه در نه بیت سروده شده است. این شعر زبان حال حضرت زینب(س) در خطاب به یزید بن معاویه می‌باشد.
==متن شعر==
{{شعر}}
{{شعر}}
{{ب|اندر سریر ناز تو خوش آرمیده‌ای|شادی از آن ‌که رأس حسین را بریده‌ای}}
{{ب|اندر سریر ناز تو خوش آرمیده‌ای|شادی از آن ‌که رأس حسین را بریده‌ای}}
خط ۲۹: خط ۲۶:
{{ب|جودی اگر که روز تو زین غم، نگشته شب|چون صبح، سینه از چه به ناخن دریده‌ای؟}}
{{ب|جودی اگر که روز تو زین غم، نگشته شب|چون صبح، سینه از چه به ناخن دریده‌ای؟}}
{{پایان شعر}}
{{پایان شعر}}
==پانویس==
==منابع==
[[رده:شعرهای جودی خراسانی]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۶ ژانویهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۲۳:۳۱

اندر سریر ناز تو خوش آرمیده‌ای تاب اسیری از
جودی خراسانی



در قالب غزل فخیم

موضوع: امام حسین(ع)
این شعر زبان حال حضرت زینب(س) خطاب به یزید بن معاویه می‌باشد.
اندر سریر ناز تو خوش آرمیده‌ایشادی از آن ‌که رأس حسین را بریده‌ای
مسرور و شاد و خرّم و خندان به روی تختبنْشین کنون که خوب به مطلب رسیده‌ای
جا داده‌ای به پرده‌زنان خود، ای لعینخرّم‌دلی که پرده‌ی ما را دریده‌ای
من ایستاده بر سر پای و کسی نگفتبنشین که روی خار مغیلان دویده‌ای
گه بر فروش حکم کنی، گه به قتل ماظالم مگر تو آل علی را خریده‌ای؟
با عترت نبی ز چه بنْمودی این ستم؟با این‌که زو سفارش ما را شنیده‌ای
زینب کجا و تاب اسیری؟ نه این ستمباشد روا به یک زن ماتم رسیده‌ای
شادی ز دیدن رُخ اکبر، بلی؛ خوش استبینی دمی که سبزه‌ی از نو دمیده‌ای
جودی اگر که روز تو زین غم، نگشته شبچون صبح، سینه از چه به ناخن دریده‌ای؟