به داغ‌دشت بلا دید تا بدن‌ها را: تفاوت میان نسخه‌ها

    از ویکی تراث
    بدون خلاصۀ ویرایش
     
    خط ۱: خط ۱:
    {{جعبه اطلاعات شعر
    {{سرصفحه
      | عنوان =به داغ‌دشت بلا دید تا بدن‌ها را
      | مطلع= به داغ‌دشت بلا دید تا بدن‌ها را
      | تصویر =  
      | نام شعر=
      | توضیح تصویر =  
      | شاعر = سیدعلی‌اصغر صائم کاشانی
      | نام شعر =
      | مصحح =  
      | نام شاعر =سیدعلی‌اصغر صائم کاشانی
      | بخشی از دیوان =
      | قالب = غزل  
      |قالب =غزل  
      | وزن =
      |وزن =  
      | موضوع = امام حسین(ع)  
      |موضوع = امام حسین(ع)  
      | مناسبت =
      | قبلی =
      | زمان سرایش =  
    | بعدی =  
      | زبان = فارسی
      | سال خورشیدی =  
      | تعداد ابیات =۷ بیت
      | سال میلادی =
      | منبع =  
      | سال قمری =  
      | یادداشت =
    }}
    }}


    '''به داغ‌دشت بلا دید تا بدن‌ها را''' مطلع شعری درباره امام حسین(ع) اثر طبع شاعر ایرانی [[سیدعلی‌اصغر صائم کاشانی]] است. این شعر در هفت بیت در قالب غزل در گونه مرثیه سروده شده است.
    ==متن شعر==
    {{شعر}}
    {{شعر}}
    {{ب|به داغ‌دشت بلا دید تا بدن‌ها را|فشاند لاله به رخسار، نسترن‌ها را}}
    {{ب|به داغ‌دشت بلا دید تا بدن‌ها را|فشاند لاله به رخسار، نسترن‌ها را}}
    خط ۲۷: خط ۲۵:
    {{ب|محرّم آمد و دل یاد «امّ کلثوم» است |که نیست تاب و توان، باز، سینه‌زن‌ها را}}
    {{ب|محرّم آمد و دل یاد «امّ کلثوم» است |که نیست تاب و توان، باز، سینه‌زن‌ها را}}
    {{پایان شعر}}
    {{پایان شعر}}
    ==پانویس==
    ==منابع==
    [[رده:شعر با موضوع امام حسین(ع)]]
    [[رده:شعرهای کهن]]
    [[رده:شعر در قالب غزل]]

    نسخهٔ کنونی تا ‏۲۸ ژانویهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۰۷:۴۱

    به داغ‌دشت بلا دید تا بدن‌ها را از
    سیدعلی‌اصغر صائم کاشانی



    در قالب غزل

    موضوع: امام حسین(ع)


    به داغ‌دشت بلا دید تا بدن‌ها رافشاند لاله به رخسار، نسترن‌ها را
    ز راه آمده، ماهی که «امّ کلثوم» استستاره‌ریز کند ساغر سمن‌ها را
    و مثل خواهر غم‌دیده، اشک‌افشان استکه التیام دهد زخم‌های تن‌ها را
    زلال حسرت پروانه‌هاست، این بانوکه درس می دهد آیین سوختن‌ها را
    و موج‌موج فشاند به باغ رخ، شبنمکه شاید آب دهد، غنچۀ دهن‌ها را
    چه «صائمانه» به محراب عشق آمده استچه عاشقانه زند بوسه‌ها، بدن‌ها را
    محرّم آمد و دل یاد «امّ کلثوم» است که نیست تاب و توان، باز، سینه‌زن‌ها را