لباس کهنه بپوشید زیر پیرهنش: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی تراث
(صفحه‌ای تازه حاوی «{{جعبه اطلاعات شعر | عنوان =لباس کهنه بپوشید زیر پیرهنش | تصویر = | توضیح تصویر = | نام شعر =لباس کهنه | نام شاعر =وصال شیرازی | قالب =غزل | وزن = | موضوع =امام حسین(ع) | مناسبت =مرثیه | زمان سرایش = معاصر | زبان = فارسی | تعداد ابیات =۱۰بیت | منبع = }} '''...» ایجاد کرد)
 
بدون خلاصۀ ویرایش
 
خط ۱: خط ۱:
{{جعبه اطلاعات شعر
{{سرصفحه
  | عنوان =لباس کهنه بپوشید زیر پیرهنش
  | مطلع=لباس کهنه بپوشید زیر پیرهنش
  | تصویر =  
  | نام شعر=لباس کهنه
  | توضیح تصویر =  
| شاعر = وصال شیرازی
  | نام شعر =لباس کهنه
  | مصحح =  
  | نام شاعر =وصال شیرازی
  | بخشی از دیوان =
  | قالب =غزل
  | بخشی از مجموعه اشعار =
  | وزن =
  |قالب =غزل
  | موضوع =امام حسین(ع)
  |وزن =  
  | مناسبت =مرثیه
  |موضوع =امام حسین(ع)
  | زمان سرایش = معاصر
  | قبلی =
  | زبان = فارسی
| بعدی =  
  | تعداد ابیات =۱۰بیت
  | سال خورشیدی =  
  | منبع =  
  | سال میلادی =
  | سال قمری =  
  | یادداشت =
}}
}}
'''لباس کهنه بپوشید زیر پیرهنش''' مطلع شعری از [[وصال شیرازی]] در گونه مرثیه درباره امام حسین(ع) است. این شعر در قالب غزل در ده بیت سروده شده است.
==متن شعر==
{{شعر}}
{{شعر}}
{{ب|لباس کهنه بپوشید، زیر پیرهنش|مگر که بر نکشد خصم بدمنش ز تنش}}
{{ب|لباس کهنه بپوشید، زیر پیرهنش|مگر که بر نکشد خصم بدمنش ز تنش}}
خط ۳۰: خط ۲۸:
{{ب|دهان کجا که نماید تلاوت قرآن|به غیر خاتمی، آن هم به دست اهرمنش}}
{{ب|دهان کجا که نماید تلاوت قرآن|به غیر خاتمی، آن هم به دست اهرمنش}}
{{پایان شعر}}
{{پایان شعر}}
==پانویس==
==منابع==
[[رده:شعر با موضوع امام حسین(ع)]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۳۰ ژانویهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۱۴:۵۹

لباس کهنه بپوشید زیر پیرهنش لباس کهنه از
وصال شیرازی



در قالب غزل

موضوع: امام حسین(ع)
لباس کهنه بپوشید، زیر پیرهنشمگر که بر نکشد خصم بدمنش ز تنش
لباس کهنه چه حاجت؟ که زیر سمِّ ستورتنی نماند که پوشند جامه یا کفنش
که گفت از تن او برکشید خصم لباس؟لباس کی بود او را که پاره شد بدنش
نه، جسم یوسف زهرا چنان لگد کوب استکزو توان به پدر برد بوی پیرهنش
زمانه خاک چمن را به خاک عدوان دادتو در فغان که چه شد ارغوان و یاسمنش
نه گل، تو گر سر خاری در این چمن دیدیبیا و آب ده از جویبارِ چشم منش
عیالش ار نه به همره در این سفر بودیازو خبر نرسیدی به مردم وطنش
بلی ز خاک، صبا بر تنش کفن پوشاندبیافتی اثری گر ز جسم مُمتحنش
ز دستگاه سلیمان فلک اثر نگذاشتمگر که روح قُدُس ساخت حرفی از دهنش
دهان کجا که نماید تلاوت قرآنبه غیر خاتمی، آن هم به دست اهرمنش