سر می‌گذارد آسمان بر آستانت: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی تراث
(صفحه‌ای تازه حاوی «{{جعبه اطلاعات شعر | عنوان =سر می‌گذارد آسمان بر آستانت | تصویر = | توضیح تصویر = | نام شعر = | نام شاعر =فاطمه‌معصومه‌ شریف | قالب = غزل | وزن =مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع | موضوع =حضرت فاطمه(س) | مناسبت =مرثیه | زمان سرایش = معاصر | زبان = فارسی | تع...» ایجاد کرد)
 
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
{{جعبه اطلاعات شعر
{{سرصفحه
  | عنوان =سر می‌گذارد آسمان بر آستانت
  | مطلع=سر می‌گذارد آسمان بر آستانت
  | تصویر =
  | نام شعر=
  | توضیح تصویر =  
  | شاعر = فاطمه‌معصومه‌ شریف
  | نام شعر =
  | مصحح =  
  | نام شاعر =فاطمه‌معصومه‌ شریف
  | بخشی از دیوان =
  | قالب = غزل
  |قالب = غزل
  | وزن =مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع
  |وزن = مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع
  | موضوع =حضرت فاطمه(س)
  |موضوع = حضرت فاطمه(س)
  | مناسبت =مرثیه
  | قبلی =
  | زمان سرایش = معاصر
| بعدی =  
  | زبان = فارسی
  | سال خورشیدی =  
  | تعداد ابیات =۱۷بیت
  | سال میلادی =
  | منبع =  
  | سال قمری =  
  | یادداشت =
}}
}}
'''سر می‌گذارد آسمان بر آستانت''' مطلع شعری از شاعر معاصر [[فاطمه‌معصومه‌ شریف]] است. این شعر در قالب غزل در پانزده بیت درباره حضرت فاطمه(س) با وزن مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع سروده شده و مناسب ایام فاطمیه است. این شعر در گونه مرثیه است.
==متن شعر==
{{شعر}}
{{شعر}}
{{ب|سر می‌گذارد آسمان بر آستانت|غرقیم در دریای لطف بی‌کرانت}}
{{ب|سر می‌گذارد آسمان بر آستانت|غرقیم در دریای لطف بی‌کرانت}}
خط ۳۷: خط ۳۴:
{{ب|گفتی که آبت هم ندادند، آسمان سوخت|وقتی شنید این واژه‌ها را از زبانت}}
{{ب|گفتی که آبت هم ندادند، آسمان سوخت|وقتی شنید این واژه‌ها را از زبانت}}
{{پایان شعر}}
{{پایان شعر}}
==پانویس==
==منابع==
[[رده:شعر در قالب غزل]]
[[رده:شاعران معاصر]]
[[رده:بانوان شاعر]]
[[رده:شعر با موضوع حضرت زهرا(س)]]

نسخهٔ ‏۱۱ ژانویهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۱۳:۴۵

سر می‌گذارد آسمان بر آستانت از
فاطمه‌معصومه‌ شریف



در قالب غزل

با وزن مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع

موضوع: حضرت فاطمه(س)
سر می‌گذارد آسمان بر آستانتغرقیم در دریای لطف بی‌کرانت
محبوب‌تر از هر کسی نزد رسولیآغوش او همواره می‌شد میزبانت
چون مادری دلسوز، مرهم می‌نشاندیبر زخم او با دست‌های مهربانت
نور پدر وقتی که شد خاموش دیگر،تاریک شد، تاریکِ تاریک آسمانت
حق علی را غصب کردند و پس از آنانداختند آتش به جان آشیانت
می‌سوختی در شعله‌های کینه‌هاشانآه از دلت آه از دل آتشفشانت
با دست‌های بسته حیدر را که بردندبا چشم خود انگار دیدی رفت جانت
پشت سر حیدر خودت را می‌کشاندیآه از تن مجروح و از اشک روانت
هجده بهار از عمر تو تنها گذشت آهناگاه دیدی می‌رسد فصل خزانت
پیچید در خانه برای آخرین باربوی تنور داغ و بوی عطر نانت
بانو تو حتی بعد از این‌که پر کشیدیبودی به فکر کودکان نیمه‌جانت
بند کفن وا شد تو با مهری فراوانآغوش وا کردی به روی کودکانت
آن کودکانی که پس از تو رنج دیدندای کاش پایان داشت اینجا داستانت
یا لااقل بانو نمی‌رفتی تو ای کاشآن روز در گودال با قدّ کمانت
دیدی حسینت را که تنها و غریب استدیدی که غرق خون شده اینک جوانت
با ناله تا گفتی بُنَیَّ عرش لرزیدعالم همه حیران شد از صبر و توانت
گفتی که آبت هم ندادند، آسمان سوختوقتی شنید این واژه‌ها را از زبانت