یک نکوروی ندیدم که گرفتار تو نیست: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی تراث
(صفحه‌ای تازه حاوی «{{جعبه اطلاعات شعر | عنوان =یک نکوروی ندیدم که گرفتار تو نیست | تصویر = | توضیح تصویر = | نام شعر = | نام شاعر = صائب تبریزی | قالب = غزل | وزن =فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن | موضوع = انتظار | مناسبت = | زمان سرایش = | زبان = فارسی | تعداد ابیات = ۵بیت | من...» ایجاد کرد)
 
بدون خلاصۀ ویرایش
 
خط ۱: خط ۱:
{{جعبه اطلاعات شعر
{{سرصفحه
  | عنوان =یک نکوروی ندیدم که گرفتار تو نیست
  | مطلع=یک نکوروی ندیدم که گرفتار تو نیست
  | تصویر =  
  | نام شعر=
  | توضیح تصویر =  
  | شاعر = صائب تبریزی
  | نام شعر =  
  | مصحح =
  | نام شاعر = صائب تبریزی
| بخشی از دیوان =
  | قالب = غزل
  | بخشی از مجموعه اشعار =
  | وزن =فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن
  |قالب = غزل
  | موضوع = انتظار
  |وزن = فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن
  | مناسبت =
  |موضوع = انتظار امام مهدی(ع)
  | زمان سرایش =  
| قبلی =
  | زبان = فارسی
  | بعدی =  
  | تعداد ابیات = ۵بیت
  | سال خورشیدی =  
  | منبع =  
  | سال میلادی =
  | سال قمری =  
  | یادداشت =
}}
}}
'''یک نکوروی ندیدم که گرفتار تو نیست''' از اشعار انتظار گونه شاعر قدیمی [[صائب تبریزی]] است. این شعر در قالب غزل و در وزن فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن و فضای شعری عرفانی، معنوی در پنج بیت سروده شده است.
== متن شعر ==
{{شعر}}
{{شعر}}
{{ب|یک نکوروی ندیدم که گرفتار تو نیست|نیست در مصر، عزیزی که خریدار تو نیست}}
{{ب|یک نکوروی ندیدم که گرفتار تو نیست|نیست در مصر، عزیزی که خریدار تو نیست}}
خط ۲۵: خط ۲۳:
{{ب|خوب کردی که رخ از آینه پنهان کردی|هر پریشان‌نظری قابل دیدار تو نیست}}
{{ب|خوب کردی که رخ از آینه پنهان کردی|هر پریشان‌نظری قابل دیدار تو نیست}}
{{پایان شعر}}
{{پایان شعر}}
== پانویس ==
== منابع ==
[[رده:اشعار انتظار]]
[[رده:شعرهای کهن]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۵ ژانویهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۱۱:۲۴

یک نکوروی ندیدم که گرفتار تو نیست از
صائب تبریزی



در قالب غزل

با وزن فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن

موضوع: انتظار امام مهدی(ع)
یک نکوروی ندیدم که گرفتار تو نیستنیست در مصر، عزیزی که خریدار تو نیست
لاله‌ای را نتوان یافت در این سبزْچمنکه دلش سوختۀ آتش رخسار تو نیست
نه همین بر گل رخسار تو شبنم محو استدیدۀ کیست که محو گل رخسار تو نیست
هر که دست از تو کشیده‌ست چه دارد در دست؟چه طلب می‌کند آن‌کس که طلب‌کار تو نیست؟
خوب کردی که رخ از آینه پنهان کردیهر پریشان‌نظری قابل دیدار تو نیست