به شهر کوفه غریبم من و پناه ندارم: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی تراث
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
 
خط ۱: خط ۱:
{{جعبه اطلاعات شعر
{{سرصفحه
  | عنوان =به شهر کوفه غریبم من و پناه ندارم
  | مطلع=به شهر کوفه غریبم من و پناه ندارم
  | تصویر =  
  | نام شعر=
  | توضیح تصویر =  
  | شاعر = سیدرضا موید
  | نام شعر =پناه ندارم
  | مصحح =  
  | نام شاعر =[[سیدرضا موید]]
  | بخشی از دیوان =
  | قالب =غزل
  |قالب =غزل
  | وزن = مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلاتن
  |وزن = مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلاتن
  | موضوع =حضرت مسلم(ع)
  |موضوع = حضرت مسلم(ع)
  | مناسبت =نهم ذی الحجه
  | قبلی =
  | زمان سرایش = معاصر
| بعدی =  
  | زبان = فارسی
  | سال خورشیدی =  
  | تعداد ابیات =۹بیت
  | سال میلادی =
  | منبع =  
  | سال قمری =  
  | یادداشت =
}}
}}


'''به شهر کوفه غریبم من و پناه ندارم''' مطلع شعری از [[سیدرضا موید]] درباره حضرت مسلم(ع) است. این شعر در قالب غزل و در گونه مرثیه با وزن مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلاتن و در نه بیت سروده شده است.
==متن شعر==
{{شعر}}
{{شعر}}
{{ب|به شهر کوفه غریبم من و پناه ندارم|به غیر دربه‌دری‌ها پناهگاه ندارم}}
{{ب|به شهر کوفه غریبم من و پناه ندارم|به غیر دربه‌دری‌ها پناهگاه ندارم}}
خط ۲۹: خط ۲۷:
{{ب|سلام بر تو دهم لیک با زبان اشارت|نگاه من به تو و طاقت نگاه ندارم}}
{{ب|سلام بر تو دهم لیک با زبان اشارت|نگاه من به تو و طاقت نگاه ندارم}}
{{پایان شعر}}
{{پایان شعر}}
==پانویس==
==منابع==
[[رده:شعربا موضوع حضرت مسلم(ع)]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۸ ژانویهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۰۷:۵۲

به شهر کوفه غریبم من و پناه ندارم از
سیدرضا موید



در قالب غزل

با وزن مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلاتن

موضوع: حضرت مسلم(ع)


به شهر کوفه غریبم من و پناه ندارمبه غیر دربه‌دری‌ها پناهگاه ندارم
شب گذشته به هر خانه جای بود مرا، لیکبه هیچ خانه در این شام تیره راه ندارم
ز خستگی‌ست به دیوار طوعه تکیه زدم منو گرنه جز به خداوند تکیه‌گاه ندارم
کِشَند جانب دارالاماره با چه گناهمعزیز فاطمه جز عشق تو گناه ندارم
به زیر تیغم و بالای بام وقت شهادتحسین از تو جز امید یک نگاه ندارم
به راه عشق تو سر می‌دهم که وای به حالماگر که حرمت عشق تو را نگاه ندارم
به اشتباه سوی کوفه خواندمت که بیاییدریغ مهلت جبران اشتباه ندارم
غم تو کرده سیه روز من که در همه عمرمقسم به خال تو یک نقطۀ سیاه ندارم
سلام بر تو دهم لیک با زبان اشارتنگاه من به تو و طاقت نگاه ندارم