بیمارت ای علی‌جان جز نیمه‌جان ندارد: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی تراث
(صفحه‌ای تازه حاوی «{{جعبه اطلاعات شعر | عنوان =بیمارت ای علی‌جان جز نیمه‌جان ندارد | تصویر = | توضیح تصویر = | نام شعر = | نام شاعر =غلامرضا سازگار | قالب =غزل | وزن =مستفعلن فعولن مستفعلن فعولن | موضوع =حضرت زهرا(س) | مناسبت =فاطمیه | زمان سرایش = معاصر | زبان = فارسی...» ایجاد کرد)
 
بدون خلاصۀ ویرایش
 
خط ۱: خط ۱:
{{جعبه اطلاعات شعر
{{سرصفحه
  | عنوان =بیمارت ای علی‌جان جز نیمه‌جان ندارد
  | مطلع=بیمارت ای علی‌جان جز نیمه‌جان ندارد
  | تصویر =  
  | نام شعر=
  | توضیح تصویر =  
  | شاعر = غلامرضا سازگار
  | نام شعر =
  | مصحح =  
  | نام شاعر =غلامرضا سازگار
  | بخشی از دیوان =
  | قالب =غزل
  |قالب =غزل
  | وزن =مستفعلن فعولن مستفعلن فعولن
  |وزن = مستفعلن فعولن مستفعلن فعولن
  | موضوع =حضرت زهرا(س)
  |موضوع = حضرت زهرا(س)
  | مناسبت =فاطمیه
  | قبلی =
  | زمان سرایش = معاصر
| بعدی =  
  | زبان = فارسی
  | سال خورشیدی =  
  | تعداد ابیات =۷بیت
  | سال میلادی =
  | منبع =  
  | سال قمری =  
  | یادداشت =
}}
}}


'''بیمارت ای علی‌جان جز نیمه‌جان ندارد''' مطلع شعری از [[غلامرضا سازگار]] در گونه مصیبت درباره حضرت زهرا(س) است. این شعر در قالب غزل در هفت بیت با وزن مستفعلن فعولن مستفعلن فعولن سروده شده است.
==متن شعر==
{{شعر}}
{{شعر}}
{{ب|بیمارت ای علی‌جان جز نیمه‌جان ندارد|میلی به زنده ماندن، در این جهان ندارد}}
{{ب|بیمارت ای علی‌جان جز نیمه‌جان ندارد|میلی به زنده ماندن، در این جهان ندارد}}
خط ۲۷: خط ۲۵:
{{ب|شهری که در امان‌اند حتی یهود در آن|در بین خانۀ خود، زهرا امان ندارد}}
{{ب|شهری که در امان‌اند حتی یهود در آن|در بین خانۀ خود، زهرا امان ندارد}}
{{پایان شعر}}
{{پایان شعر}}
==پانویس==
==منابع==
[[رده:شعر با موضوع حضرت زهرا(س)]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۸ ژانویهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۰۸:۳۰

بیمارت ای علی‌جان جز نیمه‌جان ندارد از
غلامرضا سازگار



در قالب غزل

با وزن مستفعلن فعولن مستفعلن فعولن

موضوع: حضرت زهرا(س)


بیمارت ای علی‌جان جز نیمه‌جان نداردمیلی به زنده ماندن، در این جهان ندارد
غم چون نسیم پاییز برگ و بر مرا ریختاین لالۀ بهاران غیر از خزان ندارد
بگذار تا بمیرد، زین باغ پر بگیردمرغی که حقّ ماندن در آشیان ندارد
خواهم که اشک غربت از چهره‌ات بگیرمشرمنده‌ام که دیگر دستم توان ندارد
بگذار کس نداند در پشتِ در چه بگذشتمن لب نمی‌گشایم، محسن زبان ندارد
هر کس سراغم آمد با او بگو که زهراقدرش عیان نگردید، قبرش نشان ندارد
شهری که در امان‌اند حتی یهود در آندر بین خانۀ خود، زهرا امان ندارد