بی‌زره رفت به میدان که بگوید حسن است: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی تراث
(صفحه‌ای تازه حاوی «{{جعبه اطلاعات شعر | عنوان =بی‌زره رفت به میدان که بگوید حسن است | تصویر = | توضیح تصویر = | نام شعر = | نام شاعر =ایوب پرندآور | قالب = غزل | وزن =فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن | موضوع =حضرت قاسم(ع) | مناسبت =مرثیه | زمان سرایش = معاصر | زبان = فارسی | تعد...» ایجاد کرد)
 
بدون خلاصۀ ویرایش
 
خط ۱: خط ۱:
{{جعبه اطلاعات شعر
{{سرصفحه
  | عنوان =بی‌زره رفت به میدان که بگوید حسن است
  | مطلع=بی‌زره رفت به میدان که بگوید حسن است
  | تصویر =  
  | نام شعر=
  | توضیح تصویر =  
  | شاعر = ایوب پرندآور
  | نام شعر =
  | مصحح =  
  | نام شاعر =ایوب پرندآور
  | بخشی از دیوان =
  | قالب = غزل
  |قالب =غزل
  | وزن =فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن
  |وزن = فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن
  | موضوع =حضرت قاسم(ع)
  |موضوع = حضرت قاسم(ع)
  | مناسبت =مرثیه
  | قبلی =
  | زمان سرایش = معاصر
| بعدی =  
  | زبان = فارسی
  | سال خورشیدی =  
  | تعداد ابیات =۵بیت
  | سال میلادی =
  | منبع =  
  | سال قمری =  
  | یادداشت =
}}
}}


'''بی‌زره رفت به میدان که بگوید حسن است''' شعری از [[ایوب پرندآور]] از شعرای آیینی معاصر است. این شعر مرثیه گونه در قالب غزل در پنج بیت در وزن با موضوع حضرت قاسم(ع) سروده شده است.
==متن شعر==
{{شعر}}
{{شعر}}
{{ب|بی‌زره رفت به میدان که بگوید حسن است|ترسی از تیر ندارد زرهش پیرهن است}}
{{ب|بی‌زره رفت به میدان که بگوید حسن است|ترسی از تیر ندارد زرهش پیرهن است}}
خط ۲۵: خط ۲۳:
{{ب|نه فرات و نه زمین، هیچ کسی درک نکرد|راز این تشنه که آمادهٔ دریا شدن است}}
{{ب|نه فرات و نه زمین، هیچ کسی درک نکرد|راز این تشنه که آمادهٔ دریا شدن است}}
{{پایان شعر}}
{{پایان شعر}}
==پانویس==
==منابع==
[[رده:شعر با موضوع حضرت قاسم(ع)]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۸ ژانویهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۰۸:۴۰

بی‌زره رفت به میدان که بگوید حسن است از
ایوب پرندآور



در قالب غزل

با وزن فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن

موضوع: حضرت قاسم(ع)


بی‌زره رفت به میدان که بگوید حسن استترسی از تیر ندارد زرهش پیرهن است
دست‌خطی حسنی داشت که ثابت می‌کردسیزده سال، به دنبال حسینی شدن است
جان سرِ دست گرفت و به دل میدان بردخواست با عشق بگوید که عمو، جانِ من است
ناگهان از همه سو نعره کشیدند که آیتیرها پر بگشایید که او هم حسن است
نه فرات و نه زمین، هیچ کسی درک نکردراز این تشنه که آمادهٔ دریا شدن است