در کوفه از وفا و محبت نشسته نیست: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی تراث
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
 
خط ۱: خط ۱:
{{جعبه اطلاعات شعر
{{سرصفحه
  | عنوان =در کوفه از وفا و محبّت نشانه نیست
  | مطلع=در کوفه از وفا و محبّت نشانه نیست
  | تصویر =  
  | نام شعر=
  | توضیح تصویر =  
  | شاعر = ادیب‌الممالک فراهانی
  | نام شعر =
  | مصحح =  
  | نام شاعر = ادیب‌الممالک فراهانی
  | بخشی از دیوان =
  | قالب = ترکیب بند (بند هشتم)
  |قالب = ترکیب بند (بند هشتم)
  | وزن =مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن  
  |وزن = مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن  
  | موضوع = حضرت مسلم(ع)  
  |موضوع = حضرت مسلم(ع)  
  | مناسبت =
  | قبلی =
  | زمان سرایش =
  | بعدی =  
  | زبان = فارسی
  | سال خورشیدی =  
  | تعداد ابیات = ۱۱بیت
  | سال میلادی =
  | منبع =   
  | سال قمری =  
  | یادداشت =
}}
}}


'''در کوفه از وفا و محبّت نشانه نیست''' را [[ادیب‌الممالک فراهانی]] درباره حضرت مسلم(ع) در یازده سروده است. این شعر در قالب ترکیب بند و در گونه مرثیه با وزن مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن است.
==متن شعر==
{{شعر}}
{{شعر}}
{{ب|در کوفه از وفا و محبّت نشانه نیست|وز مهر و آشتی، سخنی در میانه نیست}}
{{ب|در کوفه از وفا و محبّت نشانه نیست|وز مهر و آشتی، سخنی در میانه نیست}}
خط ۳۱: خط ۲۹:
{{ب|این گفت و مست جرعۀ صهبای وصل شد|عکسِ فروغِ دوست بُد و سوی اصل شد}}
{{ب|این گفت و مست جرعۀ صهبای وصل شد|عکسِ فروغِ دوست بُد و سوی اصل شد}}
{{پایان شعر}}
{{پایان شعر}}
==پانویس==
==منابع==
[[رده:شعر با موضوع حضرت مسلم(ع)]]
[[رده:شعرهای کهن]]
[[رده:شعردر قالب ترکیب بند]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۸ ژانویهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۱۱:۲۶

در کوفه از وفا و محبّت نشانه نیست از
ادیب‌الممالک فراهانی



در قالب ترکیب بند (بند هشتم)

با وزن مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن

موضوع: حضرت مسلم(ع)


در کوفه از وفا و محبّت نشانه نیستوز مهر و آشتی، سخنی در میانه نیست
کردار، جز نفاق و عمل، جز خلاف نهگفتار، جز دروغ و سخن، جز فسانه نیست
یا کوفیان نیافته‌اند از وفا، نشانیا هیچ از وفا، اثری در زمانه نیست
ای شه میا به کوفه که این ورطۀ هلاکگرداب هایلی است که هیچش کرانه نیست
این مردم منافق زشت دو رویه راخوف از خدای واحد فرد یگانه نیست
دارند تیر‌ها به کمان برنهاده، لیکجز پیکر تو‌، ناوکشان را نشانه نیست
بهر گلوی اصغر تو، تیر کینه هستوز بهر کودکان تو، جز تازیانه نیست
هُش دار! ای کبوتر بام حرم! که بسدام است در طریق و اثر ز آب و دانه نیست
بس عذر‌ها به کشتنت آراستند، لیکجز کینۀ تو، در دل ایشان، بهانه نیست
جانم فدای خاک قدوم تو شد ولیمسکین سرم که بر در آن آستانه نیست
این گفت و مست جرعۀ صهبای وصل شدعکسِ فروغِ دوست بُد و سوی اصل شد