هزار حنجره فریاد در گلویش بود: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی تراث
(صفحه‌ای تازه حاوی «{{جعبه اطلاعات شعر | عنوان =هزار حنجره فریاد در گلویش بود | تصویر = | توضیح تصویر = | نام شعر = | نام شاعر =محمدعلی سالاری | قالب =غزل | وزن =مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن | موضوع =امام حسین(ع) | مناسبت =عاشورا | زمان سرایش = معاصر | زبان = فارسی | تعداد اب...» ایجاد کرد)
 
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
{{جعبه اطلاعات شعر
{{سرصفحه
  | عنوان =هزار حنجره فریاد در گلویش بود
  | مطلع=هزار حنجره فریاد در گلویش بود
  | تصویر =  
  | نام شعر=
  | توضیح تصویر =  
| شاعر = محمدعلی سالاری
  | نام شعر =
  | مصحح =  
  | نام شاعر =محمدعلی سالاری
  | بخشی از دیوان =
  | قالب =غزل
  | بخشی از مجموعه اشعار =
  | وزن =مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن
  |قالب =غزل
  | موضوع =امام حسین(ع)
  |وزن = مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن
  | مناسبت =عاشورا
  |موضوع =امام حسین(ع)
  | زمان سرایش = معاصر
  | قبلی =
  | زبان = فارسی
| بعدی =  
  | تعداد ابیات =۸بیت
  | سال خورشیدی =  
  | منبع =  
  | سال میلادی =
  | سال قمری =  
  | یادداشت =
}}
}}
{{شعر}}


'''هزار حنجره فریاد در گلویش بود''' مطلع شعری از [[محمدعلی سالاری]] در گونه مرثیه درباره امام حسین(ع) است. این شعر در قالب غزل در هشت بیت با وزن مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن سروده شده است.
==متن شعر==
{{شعر}}
{{ب|هزار حنجره فریاد در گلویش بود|نگاه مضطرب آسمان به سویش بود}}
{{ب|هزار حنجره فریاد در گلویش بود|نگاه مضطرب آسمان به سویش بود}}
{{ب|به دست عزمِ بلندش شکست پایِ درنگ|اگر چه فاجعه‌ای تلخ روبه‌رویش بود}}
{{ب|به دست عزمِ بلندش شکست پایِ درنگ|اگر چه فاجعه‌ای تلخ روبه‌رویش بود}}
خط ۲۹: خط ۲۸:
{{پایان شعر}}
{{پایان شعر}}


==پانویس==
==منابع==
[[رده:شعر با موضوع امام حسین(ع)]]
[[رده:شعر با موضوع امام حسین(ع)]]

نسخهٔ ‏۳۰ ژانویهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۱۰:۵۷

هزار حنجره فریاد در گلویش بود از
محمدعلی سالاری



در قالب غزل

با وزن مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن

موضوع: امام حسین(ع)
هزار حنجره فریاد در گلویش بودنگاه مضطرب آسمان به سویش بود
به دست عزمِ بلندش شکست پایِ درنگاگر چه فاجعه‌ای تلخ روبه‌رویش بود
میان او و شهادت چه انس و الفت بودکه مرگ سرخ هماره به جستجویش بود
چگونه شرم نکرد از گلوی او خنجرکه بوسه‌گاه رسول خدا گلویش بود
رسید وقت نماز و در آن حماسۀ ظهرهزار زخمِ تنش جاریِ وضویش بود
سخن به زاری و ذلت نگفت با دشمنکه خصم در عجب از همت نکویش بود
اگر چه از عطش آن روح کربلا می‌سوختفرات تشنه‌ترین قطرۀ سبویش بود
سرم فدای لب خشک آن گل یاسیناگر چه تشنگی‌اش اوج آبرویش بود