مرهم به زخم دل به جز از سوز آه نیست: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی تراث
(صفحه‌ای تازه حاوی «{{جعبه اطلاعات شعر | عنوان =مرهم به زخم دل به جز از سوز آه نیست | تصویر = | توضیح تصویر = | نام شعر = | نام شاعر =سیدرضا هاشمی گلپایگانی | قالب =غزل | وزن = مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلاتن | موضوع =امام حسین(ع) | مناسبت = | زمان سرایش = معاصر | زبان = فارسی |...» ایجاد کرد)
 
بدون خلاصۀ ویرایش
 
خط ۱: خط ۱:
{{جعبه اطلاعات شعر
{{سرصفحه
  | عنوان =مرهم به زخم دل به جز از سوز آه نیست
  | مطلع=مرهم به زخم دل به جز از سوز آه نیست
  | تصویر =  
  | نام شعر=
  | توضیح تصویر =  
| شاعر = سیدرضا هاشمی گلپایگانی
  | نام شعر =
  | مصحح =  
  | نام شاعر =سیدرضا هاشمی گلپایگانی
  | بخشی از دیوان =
  | قالب =غزل
  | بخشی از مجموعه اشعار =
  | وزن = مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلاتن
  |قالب =غزل
  | موضوع =امام حسین(ع)
  |وزن = مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلاتن
  | مناسبت =
  |موضوع =امام حسین(ع)
  | زمان سرایش = معاصر
  | قبلی =
  | زبان = فارسی
| بعدی =  
  | تعداد ابیات =۵بیت
  | سال خورشیدی =  
  | منبع =  
  | سال میلادی =
  | سال قمری =  
  | یادداشت =
}}
}}
{{شعر}}


'''مرهم به زخم دل به جز از سوز آه نیست''' را شاعر آیینی [[سیدرضا هاشمی گلپایگانی]] درباره امام حسین(ع) سروده است. این شعر آیینی در گونه مرثیه و در پنج بیت سروده شده است. قالب این شعر غزل و در وزن مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلاتن می‌باشد.
==متن شعر==
{{شعر}}
{{ب|مرهم به زخم دل به جز از سوز آه نیست|روزی چو روزگار من از غم، سیاه نیست}}
{{ب|مرهم به زخم دل به جز از سوز آه نیست|روزی چو روزگار من از غم، سیاه نیست}}
{{ب|خواهم که سیر بینمت، آن گه سفر روم|باید چه چاره کرد؟ که تاب نگاه نیست}}
{{ب|خواهم که سیر بینمت، آن گه سفر روم|باید چه چاره کرد؟ که تاب نگاه نیست}}

نسخهٔ کنونی تا ‏۳۰ ژانویهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۱۲:۲۱

مرهم به زخم دل به جز از سوز آه نیست از
سیدرضا هاشمی گلپایگانی



در قالب غزل

با وزن مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلاتن

موضوع: امام حسین(ع)
مرهم به زخم دل به جز از سوز آه نیستروزی چو روزگار من از غم، سیاه نیست
خواهم که سیر بینمت، آن گه سفر رومباید چه چاره کرد؟ که تاب نگاه نیست
من با تو آمدم، بنِگر با که می‌رومجولان خصم هست و‌لیکن پناه نیست
رأس تو روی نیزه و خورشید بر فلکبا بودن تو، حاجت خورشید و ماه نیست
گفتم که خاک بر سر خود ریزم از فراقجز سنگ و تیر و نیزه در این قتلگاه نیست

پانویس

منابع