نیک‌ پی اسب چرا بی‌رخ شاه آمده‌ای: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی تراث
(صفحه‌ای تازه حاوی «{{جعبه اطلاعات شعر | عنوان = نیک‌ پی اسب چرا بی‌رخ شاه آمده‌ای | تصویر = | توضیح تصویر = | نام شعر = | نام شاعر = نیر تبریزی | قالب = غزل | وزن = | موضوع = امام حسین(ع) | مناسبت = | زمان سرایش = | زبان = فارسی | تعداد ابیات = ۷بیت | منبع = }} '''نیک‌ پی اس...» ایجاد کرد)
 
بدون خلاصۀ ویرایش
 
خط ۱: خط ۱:
{{جعبه اطلاعات شعر
{{سرصفحه
  | عنوان = نیک‌ پی اسب چرا بی‌رخ شاه آمده‌ای
  | مطلع=نیک‌ پی اسب چرا بی‌رخ شاه آمده‌ای
  | تصویر =  
  | نام شعر=
  | توضیح تصویر =  
  | شاعر = نیر تبریزی
  | نام شعر =  
  | مصحح =
  | نام شاعر = نیر تبریزی
| بخشی از دیوان =
  | قالب = غزل
  | بخشی از مجموعه اشعار =
  | وزن =  
  |قالب =غزل
  | موضوع = امام حسین(ع)
  |وزن =  
  | مناسبت =  
  |موضوع =امام حسین(ع)
  | زمان سرایش =  
  | قبلی =
  | زبان = فارسی
| بعدی =  
  | تعداد ابیات = ۷بیت
  | سال خورشیدی =  
  | منبع =  
  | سال میلادی =
  | سال قمری =  
  | یادداشت =
}}
}}
{{شعر}}


'''نیک‌ پی اسب چرا بی‌رخ شاه آمده‌ای''' را شاعر قدیمی [[نیر تبریزی]] سروده است. نیر این غزل هفت بیتی را در مصیبت افتادن امام حسین(ع) از اسبش ذوالجناح در روز عاشورا سروده است.
==متن شعر==
{{شعر}}
{{ب|نیک‌ پی اسب چرا بی‌رخ شاه آمده‌ای|پیل بودی تو، چرا مات ز راه آمده‌ای؟}}
{{ب|نیک‌ پی اسب چرا بی‌رخ شاه آمده‌ای|پیل بودی تو، چرا مات ز راه آمده‌ای؟}}
{{ب|برگ برگشته و تن خسته و بگْسسته لگام|هوش خود باخته با حال تباه آمده‌ای}}
{{ب|برگ برگشته و تن خسته و بگْسسته لگام|هوش خود باخته با حال تباه آمده‌ای}}
خط ۲۷: خط ۲۶:
{{ب|شه ما را مگر افکنده‌ای، ای اسب! به خاک؟|عذر‌جویان ز پی عفو گناه آمده‌ای}}
{{ب|شه ما را مگر افکنده‌ای، ای اسب! به خاک؟|عذر‌جویان ز پی عفو گناه آمده‌ای}}
{{پایان شعر}}
{{پایان شعر}}
== پانویس ==
== منابع ==
[[رده:شعر با موضوع امام حسین(ع)]]
[[رده:شعرهای کهن]]
[[رده:شعر در قالب غزل]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۳۰ ژانویهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۱۲:۵۴

نیک‌ پی اسب چرا بی‌رخ شاه آمده‌ای از
نیر تبریزی



در قالب غزل

موضوع: امام حسین(ع)
نیک‌ پی اسب چرا بی‌رخ شاه آمده‌ایپیل بودی تو، چرا مات ز راه آمده‌ای؟
برگ برگشته و تن خسته و بگْسسته لگامهوش خود باخته با حال تباه آمده‌ای
ای فرس! قافله‌سالارِ تو کشتند مگر؟که تو با قافله‌ی آتش و آه آمده‌ای
اندکی پیش، تو را بالِ هما بر سر بودچه شد آن سایه که این ‌جا به پناه آمده‌ای؟
با رخ سرخ برفتی ز برِ ما تو، کنونچه خطا رفته که با روی سیاه آمده‌ای؟
یا همان شاه که بردی تو به میدان بلابی‌گنه کشته عدو و تو گواه آمده‌ای؟
شه ما را مگر افکنده‌ای، ای اسب! به خاک؟عذر‌جویان ز پی عفو گناه آمده‌ای