گل بر من و جوانى من گریه مى‌کند: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی تراث
(صفحه‌ای تازه حاوی «{{جعبه اطلاعات شعر | عنوان =گل بر من و جوانى من گریه مى‌کند | تصویر = | توضیح تصویر = | نام شعر = | نام شاعر =سیدمحمد رستگار | قالب =غزل | وزن =مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن | موضوع =حضرت زهرا(س) | مناسبت =فاطمیه | زمان سرایش = معاصر | زبان = فارسی | تعداد...» ایجاد کرد)
 
بدون خلاصۀ ویرایش
 
خط ۱: خط ۱:
{{جعبه اطلاعات شعر
{{سرصفحه
  | عنوان =گل بر من و جوانى من گریه مى‌کند
  | مطلع=گل بر من و جوانى من گریه مى‌کند
  | تصویر =  
  | نام شعر=
  | توضیح تصویر =  
| شاعر = سیدمحمد رستگار
  | نام شعر =
  | مصحح =  
  | نام شاعر =سیدمحمد رستگار
  | بخشی از دیوان =
  | قالب =غزل
  | بخشی از مجموعه اشعار =
  | وزن =مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن
  |قالب =غزل
  | موضوع =حضرت زهرا(س)
  |وزن = مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن
  | مناسبت =فاطمیه
  |موضوع =حضرت زهرا(س)
  | زمان سرایش = معاصر
  | قبلی =
  | زبان = فارسی
| بعدی =  
  | تعداد ابیات =۹بیت
  | سال خورشیدی =  
  | منبع =  
  | سال میلادی =
  | سال قمری =  
  | یادداشت =
}}
}}
{{شعر}}


'''گل بر من و جوانى من گریه مى‌کند''' مطلع شعری از [[سیدمحمد رستگار]] در گونه مصیبت درباره حضرت زهرا(س) است. این شعر در قالب غزل در نه بیت با وزن مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن سروده شده است.
==متن شعر==
{{شعر}}
{{ب|گل بر من و جوانى من گریه مى‌کند|بلبل به هم‌زبانى من گریه مى‌کند}}
{{ب|گل بر من و جوانى من گریه مى‌کند|بلبل به هم‌زبانى من گریه مى‌کند}}
{{ب|من پیر در بهار جوانی شدم که چرخ|بر پیری و جوانی من گریه می‌کند}}
{{ب|من پیر در بهار جوانی شدم که چرخ|بر پیری و جوانی من گریه می‌کند}}
خط ۲۹: خط ۲۸:
{{ب|دیگر حسین را نتوانم به بر گرفت|این گل به باغبانى من گریه مى‌کند}}
{{ب|دیگر حسین را نتوانم به بر گرفت|این گل به باغبانى من گریه مى‌کند}}
{{پایان شعر}}
{{پایان شعر}}
==پانویس==
==منابع==
[[رده:شعر با موضوع حضرت زهرا(س)]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۳۰ ژانویهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۱۵:۰۱

گل بر من و جوانى من گریه مى‌کند از
سیدمحمد رستگار



در قالب غزل

با وزن مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن

موضوع: حضرت زهرا(س)
گل بر من و جوانى من گریه مى‌کندبلبل به هم‌زبانى من گریه مى‌کند
من پیر در بهار جوانی شدم که چرخبر پیری و جوانی من گریه می‌کند
از هر نفس که می‌کشم آید شمیم مرگگویی به زندگانی من گریه می‌کند
گر مرگ، روزی آید و مهمان من شودمهمان به میزبانی من گریه می‌کند
پژمرده چون گلم که به هر گوشه بلبلیبر روی ارغوانی من گریه می‌کند
نخل مدینه شاهد مظلومی من استبر قامت کمانی من گریه می‌کند
من آشکار گریه نکردم ولی علیبر گریۀ نهانى من گریه مى‌کند
از درد شانه، شانه نشد موى دخترماو هم به ناتوانى من گریه مى‌کند
دیگر حسین را نتوانم به بر گرفتاین گل به باغبانى من گریه مى‌کند