بیا که خانۀ چشمم شود چراغانی
بیا که خانۀ چشمم شود چراغانی | اگر قدم بگذاری به چشم بارانی | |
بیا که بیتو نیامد شبی به چشمم خواب | برای تو چه بگویم از این پریشانی | |
چرا کنم گله از روزهای دلتنگی | تو حال و روز دلم را نگفته میدانی | |
نه دل بدون تو طاقت میآورد دیگر | نه تو اگر که بیایی همیشه میمانی | |
چه کرده با دل من داغ، دور از چشمت | چه کرده با دلم این گریههای پنهانی | |
ببین سراغ تو را هر غروب میگیرم | قدم قدم من از این کوچههای کنعانی | |
نسیم مژدۀ پیراهن تو را آورد | نسیم آمده با حال و روز بارانی | |
نسیم آمده با عطر عود و خاکستر | نسیم آمده با نالهای نیستانی | |
بیا که دختر تو نیست ماندنی بیتو | بیا که کُشت مرا این شب زمستانی |