السلام ای ساکن محنت سرای کربلا

از ویکی تراث
نسخهٔ تاریخ ‏۱۱ ژوئن ۲۰۲۳، ساعت ۱۱:۳۹ توسط Eskandari (بحث | مشارکت‌ها) (صفحه‌ای تازه حاوی «{{جعبه اطلاعات شعر | عنوان =السلام ای ساکن محنت سرای کربلا | تصویر = | توضیح تصویر = | نام شعر =محنت سرای کربلا | نام شاعر =فضولی بغدادی | قالب = قصیده | وزن = | موضوع =امام حسین(ع) | مناسبت = مرثیه | زمان سرایش = معاصر | زبان = فارسی | تعداد ابیات = ۲۳ب...» ایجاد کرد)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
السلام ای ساکن محنت سرای کربلا
اطلاعات شعر
نام شعرمحنت سرای کربلا
نام شاعرفضولی بغدادی
قالبقصیده
موضوعامام حسین(ع)
مناسبتمرثیه
زمان سرایشمعاصر
زبانفارسی
تعداد ابیات۲۳بیت


السلام ای ساکن محنت سرای کربلا را فضولی بغدادی درباره امام حسین(ع) سروده است.

معرفی

«السلام ای ساکن محنت سرای کربلا» اثر شعری فضولی بغدادی است. این شعر قصیده در گونه مرثیه در بیست و سه بیت سروده شده است. فضولی بغدادی شعر «السلام ای ساکن محنت سرای کربلا» را در وصف عاشوراییان و سوگ آنان سروده است.

متن شعر

السلام ای ساکن محنت سرای کربلاالسلام ای مستمند و مبتلای کربلا
السلام ای هربلای کربلا را کرده صبرالسلام ای مبتلای هر بلای کربلا
السلام ای بر تو خار کربلا تیغ جفاالسلام ای کشته تیغ جفای کربلا
السلام ای متصل با آب چشم و آه دلالسلام ای خسته آب و هوای کربلا
السلام ای غنچه نشگفته گلزار غممانده از غم تنگدل در تنگنای کربلا
السلام ای کرده جا در کربلا وز فیض خوددر دل اهل محبت کرده جای کربلا
السلام ای رشک برده زندهای هر دیاردر جوار مرقدت بر مردهای کربلا
یا شهید کربلا کردم بگرد طوف تورغبت سیر فضای غم فزای کربلا
یاد اندوه و غمت کردم شد از اندوه و غماز دل من تنگ تر بر من فضای کربلا
ریخت خون در کربلا از مردم چشم قضااز ازل این است گویا مقتضای کربلا
هر که اندر کربلا از دیده خون دل نریختغالبا آگه نشد از ماجرای کربلا
چرخ خاک کربلا را ساخت از خون تو گلکرد تدبیر نیاز آن گل برای کربلا
جای آن باشد که گر بویند آید بوی خونتا بنای دهر باشد از بنای کربلا
سرورا با یاد لبهای بخون آلوده اتخوردن خونست کارم چون گیای کربلا
اجر من این بس که گر میرم شود سر منزلمخاک پای جانفزای دلگشای کربلا
کربلا خوان عطای تست گردون دم بدممی رساند بر همه عالم صلای کربلا
هر که می اید بقدر سعی و استعداد خودبهره می گیرد از بحر عطای کربلا
نیست سبحه این که بر دستست ما را بلکه هستدانه چندی ز در بی بهای کربلا
یا شهید کربلا از من عنایت کم مکنچون تو شاه کربلایی من گدای کربلا
در دلم دردیست استیلای بیم معصیتشربتی می خواهم از دارالشفای کربلا
روزگاری شد که مأوای فضولی کربلاستنیست او را میل مأوایی ورای کربلا
هست امیدم که هرگز برنگردد تا ابدروی ما از کعبه حاجت روای کربلا
هم چو سعی مروه لطف حق نبخشد اجرهاسعی ما را در زمین پر صفای کربلا

پانویس

منابع