در جهان نشنیده ام تا بود این چرخ کبود
اطلاعات شعر | |
---|---|
نام شعر | چرخ کبود |
نام شاعر | غروی اصفهانی |
قالب | غزل |
موضوع | امام حسین(ع) |
مناسبت | مرثیه |
زمان سرایش | معاصر |
زبان | فارسی |
تعداد ابیات | ۱۲بیت |
در جهان نشنیده ام تا بود این چرخ کبود غزل شعر عاشورایی از مرحوم غروی اصفهانی درباره امام حسین(ع) است.
معرفی
«در جهان نشنیده ام تا بود این چرخ کبود» اثر شعری از محمدحسین غروی اصفهانی است. این شعر در قالب غزل و در گونه مرثیه در دوازده بیت درباره امام حسین(ع) سروده شده است.
متن شعر
در جهان نشنیده ام تا بود این چرخ کبود | کز سلیمان اهرمن انگشت و انگشتر ربود | |
دست بیداد فلک دستی جدا کرد از بدن | کز نهاد عالم امکان بر آمد داد و دود | |
از پی دیدار جانان کرد نقد جان نثار | وه چه جانی یعنی اندر گنج هستی هرچه بود | |
کرد قربانی جوانی را که چشم عقل پیر | چشمۀ خون در عزای جانگزای او گشود | |
مادر گیتی چنان در ماتم او ناله کرد | تا که کر شد گوش گردون از نوای رودرود | |
داد بهر جرعه ای از آب دری آبدار | در کنار آب دریا، آه از این سودا و سود | |
قاب قوسین عروجش بود بر اوج سنان | شد باو ادنی روان چون در تنور آمد فرود | |
از سر نی شاهد بزم حقیقت زد چه سر | گمرهان را جلوۀ شمع طریقت می نمود | |
سر به نی لیکن ز سرّ عشق جانانش بلب | نغمه ای کان نغمه در مزمار داودی نبود | |
دیر ترسا را گهی روشن تر از خورشید کرد | گاه پنداری مسیحا بود بردار جهود | |
با لب و دندان او جز چوب بیداد یزید | همدم دیگر ندانم داد از این گفت و شنود | |
آنچه دید آن لعل لب از جور دوران کم نداشت | از چه چوب خیزران این نغمۀ دیگر فزود |