بیا که شیشه قسم میدهد به عهد کهن
اطلاعات شعر | |
---|---|
نام شاعر | فیاض لاهیجی |
قالب | غزل |
وزن | مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن |
موضوع | امام حسن(ع) |
زمان سرایش | معاصر |
زبان | فارسی |
تعداد ابیات | ۱۸بیت |
بیا که شیشه قسم میدهد به عهد کهن را شاعر قرن یازدهم فیاض لاهیجی درباره امام حسن(ع) سروده است. این شعر آیینی در گونه منقبت و در هجده بیت سروده شده است. قالب این شعر قصیده و در وزن مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن میباشد.
متن شعر
بیا که شیشه قسم میدهد به عهد کهن | که توبه بشکن، اینبار هم به گردن من | |
که گرد عقل بشوییم از دل و از جان | غبار هوش فشانیم از سر و از تن | |
خوشا شراب تماشا که جام جامش را | ز راه دیده توان خورد، نه ز راه دهن | |
کسی که مستی دیدار دیده میداند | که باده بادۀ عشق است و غیر آن همه فن | |
حدیث باده به قول و غزل کشید آخر | مقرر است که خیزد سخن همی ز سخن | |
بیان قدر تو مستغنی است از تقریر | صفای ذات تو بالاتر است از گفتن | |
ز خط حکم تو حکم قضا نپیچد سر | ز طوق امر تو گردون نمیکشد گردن | |
شکستِ شیشه درستی نمیپذیرد لیک | دل شکسته ز لطف تو میتوان بستن | |
به سنگریزۀ شهر جلال و شوکت تو | هزار رشک برد لؤلوی دیار عدن | |
ز ضبط عدل جهانپرور تو خوبان را | ستیزه از مژه دور است و تلخی از گفتن | |
به عهد عدل تو از بیم قهر نتواند | که بیاجازت دربان رود صبا به چمن | |
اگر تصور لطفت کند عجب نبود | که همچو کوه ببالد به خویشتن ارزن | |
نسیم لطف تو بر دوزخ ار وزد شاید | که دوزخی ز عذاب ابد شود ایمن | |
اگر به دشمن خود صلح کردهای چه عجب | که عادت است به لقمه دهان سگ بستن | |
مرا چو لطف تو باشد شکایت از که کنم؟ | مرا چو کوی تو باشد کجا کنم مسکن؟ | |
مرا که مهر تو آواره دارد از دو جهان | چه شکوهام دگر از غربت است یا که وطن | |
رسید وقت دعا ختم کن سخن فیاض | که نیست شیوۀ اخلاص درد دل کردن | |
معاندان تو را باد تیر در دیده | ملازمان تو را در بر از دعا جوشن |