ای که به عشقت اسیر خیل بنی آدمند
اطلاعات شعر | |
---|---|
نام شعر | ای که به عشقت اسیر خیل بنی آدمند |
قالب | قصیده |
موضوع | مناقب امام حسین (ع) |
مناسبت | محرم |
زمان سرایش | معاصر |
زبان | فارسی |
تعداد ابیات | 14 |
ای که به عشقت اسیر خیل بنی آدمند شعر آیینی است که آن را فواد کرمانی از شاعران معاصر که صاحب اثر شمع جمع است.
شاعر
فواد کرمانی از جمله ستایشگران اهل بیت(ع) است که در کنار مدیحهسرایی به سرودن شعر میپرداخته است. از او دیوان شعری به نام «شمع جمع» مشتمل بر مدح و مراثى ائمه(ع)، غزلیات عرفانى، ترجیع بند و رباعیات منتشر شده است.
معرفی شعر
شعر ای که به عشقت اسیر خیل بنی آدمند را فتح الله قدسی کرمانی متخلص به فواد از شاعران آیینی معاصر سروده است. فواد بیشتر از سبک عراقى پیروى مىکرده است. این قصیده 14 بیت دارد که در قالب قصیده با وزن مفاعیلن مفاعیلن فعولن سروده شده است. فضای شعری این قصیده در مدح امام حسین(ع) است. او در این شعر تکرار صنعت ادبی تضاد در بسیاری از ابیات را به کار برده است. سروده های عاشورایى فؤاد کرمانى از زمان خود او تاکنون مورد استفاده مداحان و محافل ادبی با محوریت عاشورا قرار گرفتهاست. شعر ای که به عشقت اسیر از شعرهای پر تکرار در دهه های اخیر است. وى با دستگاههاى موسیقى ایرانى آشنایى داشتهاست و شاید به همین آشنایى باشد که در اوزان مطنطن عروضى آثارش از دیگر شاعران متمایز گردیدهاست.
متن شعر
ای که به عشقت اسیر، خیل بنی آدمند | سوختگان غمت، با غم دل خرمند | |
هر که غمت را خرید، عشرت عالم فروخت | با خبران غمت بی خبر از عالمند | |
در شکن طرّه ات، بسته دل عالمی است | و آن همه دلبستگان، عقده گشای همند | |
یوسف مصر بقا، در همه عالم تویی | در طلبت مرد و زن، آمده با درهمند | |
تاج سر بوالبشر، خاک شهیدان توست | کاین شهدا تا ابد، فخر بنی آدمند | |
در طلب اشک ماست، رونق مرآت دل | کاین دُرر با فروغ، پرتو جام جمند | |
چون به جهان خرّمی، جز غم روی تو نیست | باده کشان غمت، مست شراب غمند | |
عقد عزای تو بست، سنت اسلام و بس | سلسله ی کائنات، حلقه ی این ماتمند | |
گشت چو در کربلا، رایت عشقت بلند | خیل ملک در رکوع، پیش لوایت خمند | |
خاک سر کوی تو، زنده کند مرده را | زان که شهیدان او، جمله مسیحا دمند | |
هردم از این کشتگان، گر طلبی بذل جان | در قدمت جان فشان، با قدمی محکمند | |
سرّ خدای ازل، غیب در اسرار توست | سرّ تو با سرّ حق، خود ز ازل توأَمند | |
محرم سرّ حبیب، نیست به غیر از حبیب | پیک و رسل در میان، محرم و نامحرمند | |
در غم جسمت ” فؤاد ” ، اشک نبارد چرا | کاین قطرات عیون، زخم تو را مرهمند |