شادی هر دو جهان بیتو مرا جز غم نیست | | جنت بیتو عذابش ز جهنم کم نیست |
در دم مرگ اگر پا به سرم بگذاری | | عمر جاوید به شیرینی آن یکدم نیست |
تا خدایی خدا هست، لوای تو به پاست | | زآنکه جز دست خدا، حافظ این پرچم نیست |
هم خدا داند و هم عالم و آدم دانند | | که به جز رایت عشق تو در این عالم نیست |
ملک هستی همه ماتمکدۀ توست حسین | | جایی از ملک جهان خالی از این ماتم نیست |
گوهر اشک عزای تو به هر کس ندهند | | اهرمن را شرف داشتن خاتم نیست |
گریه بر پیکر مجروح تو باید همه دم | | که جراحات تنت را به از این مرهم نیست |
تو به جا ماندی و ظالم اثرش هم شد محو | | پایۀ ظلم که در دار جهان محکم نیست |
سائل توست کسی کز تو، تو را خواهد و بس | | آنکه شد طالب تو در طلب دِرهم نیست |
داد مظلومی تو ملک خدا را پر کرد | | عالمی نیست که با یاد غمت، دَرهم نیست |