ز هر طرف مه رخسارهات به جلوهگری است | | خموش باد نگاهی که ناظر دگری است |
دو صد مسیحنفس مانده واله و مبهوت | | که در فضای شفاخانهات، عجب اثری است |
اگر به اشک غمت شستوشو کند ابلیس | | خدا گواست که از هر گنه به حشر، بری است |
کنم به تاجوران ناز از غلامی تو | | که نوکری، درِ این خانه، فوق تاجوری است |
اگر تو جلوه نمایی به وقت دادنِ جان | | به عمر، افضل ساعات بنده، محتضری است |
به دهر، هر خبری هست، زیر پرچم توست | | اگر کسی در دیگر زند ز بیخبری است |
سزد تمام بخوانم نماز در حَرمت | | که حائر توام، ای شاه خانۀ پدری است |
ز عمر نوح فزونتر دهند اگر کس را | | به هرزه میرود ار بیغم رُخت، سپری است |
هزار سال ز سر دادنت گذشت و فلک | | هنوز هم به عزای تو، گرم نوحهگری است |
صف جزا، نفسی، خنده از لبش نرود | | رحیق آن که دمی در غم حسین گریست |