ای که میدانی غمت با سینه خواهر چه کرد
ای که میدانی غمت با سینه خواهر چه کرد | در نگر با زینبت دست ستم آخر چه کرد | |
سر برآر و سرگذشت همرهانت را بپرس | تا ببینی این سفر با عترت اطهر چه کرد | |
بعدِ ما گویا که زهرا آمد اندر قتلگاه | در کنار پیکر صد پارهات مادر چه کرد | |
من شنیدم خاتمت در دست اهریمن فتاد | ساربان با دست تو از بهر انگشتر چه کرد | |
پیکر سجاد و زنجیر گران غیر از خدا | کس نداند آهن سوزان به آن پیکر چه کرد | |
از رباب و بانگ اصغر اصغرش، جانم بسوخت | من چه گویم داغ آن شش ماهه با مادر چه کرد | |
کاش میمُردم نمیرفتم سوی بزم یزید | کو زبانی تا بگوید آن جنایتگر چه کرد | |
بر فروش و قتل ما میرفت هر ساعت گمان | ای عجب کآن سنگدل با آل پیغمبر چه کرد | |
من گریبان بر دریدم وین سخن سر بسته به | تا بگویم با سرت دشمن به طشت زر چه کرد | |
بوسهگاه احمد و دُرد شراب و ضرب چوب | آه یا رب بشکند دستش که با آن سر چه کرد | |
با سر خونین به دیدار رقیه آمدی | آه که دیدار تو با جان آن دختر چه کرد | |
تا رقیه در برم جان داد و پرپر زد چو مرغ | درک کردم با دلت جان دادن اکبر چه کرد | |
جبههی سرخ شهادت از اسارت شد قوی | کاش میدیدی که آل الله در این سنگر چه کرد | |
کیفرت را من گرفتم از یزید آخر بپرس | قطرههای اشک من با آن ستمگستر چه کرد | |
بکاخ دشمن واژگون از خطبهی سجاد شد | کاش میدیدی علی در شام بر منبر چه کرد |