ترسم که غم هجرت دیوانه کند ما را
ترسم که غم هجرت دیوانه کند ما را | در دشت جنون از خود، بیگانه کند ما را | |
با مرگ بگو ما را، لختی بدهد مهلت | تا بخت تو را شمع و پروانه کند ما را | |
تو در دل ما و ما دنبال تو می گردیم | این دربه دری ترسم، دیوانه کند ما را | |
ای یوسف قرآنی، ای حاضر پنهانی | این غیبت طولانی، افسانه کند ما را | |
گفتم به دلم ای دل کن پیشه شکیبایی | کاین هجر تماشایی، پیمانه کند ما را | |
ما بر سر پیمانیم، دیوانه ی جانانیم | گر اشک دو چشم ما، ویرانه کند ما را | |
ژولیده ز حق خواهد از آیه ی جای الحق | با ساقی میخانه، همخانه کند ما را |