صبا به پیر خرابات از خرابۀ شام

از ویکی تراث
نسخهٔ تاریخ ‏۳۰ ژانویهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۱۱:۱۵ توسط Z.khansari (بحث | مشارکت‌ها)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

صبا به پیر خرابات از خرابۀ شام از
محمدحسین غروی اصفهانی



در قالب غزل

موضوع: حضرت رقیه(س)


صبا به پیر خرابات از خـرابۀ شامببــر زکــودک زار این جگــر گدازْ پیام
که: ای پــدر ز مــن زار هیــچ آگـــاهی؟که روز من شب تار است و صبح روشن، شام
به سرپرستی ما سنگ آید از چپ و راستبه دلنــوازی ماها ز پیش و پس، دشنـام
نه روز، از ستــم دشمنــان، تنــی راحتنـــه شب زداغ دلآرام‌هــا، دلـــی آرام
به کودکــان پــدر کشته، مــادر گیتــیهمی ز خون جگر می‌دهد شراب و طعام
چــراغ مجلس مـا شمــع آه بیوه زنــانانیـس و مـونس مـا نــــالۀ دل ایتـــام
فلک خــراب شــود کاین خرابه بی سقفچه کــرده با تن این کودکان گل اندام
دریــغ و درد کز آغــــوش نــاز افتــادمبه روی خـــاک مـذلّت، به زیر بند لئام
به پای خـار مغیلان، به دستِ بند ستــمز فــرق تا قـــدم از تازیـــانه نیلی فــام
به روی دست تـو دستانِ خوش نوا بـودمکنــون چو قُمــری شوریده‌ام میانۀ دام
به دامن تو چو طوطی، شکرشکن بودمبریخت زاغ و زغن زهر تلخم اندر کـــام
مــرا که حــال ز آغاز کودکــی این استخــدای داند و بس تا چه باشدم انجــام
هـــزار مــرتبه بدتر ز شــامِ مــاتــم بودبرای غم زدگان، صبح عیدِ مردم شـــام
به نالــه شــــرر انگیــز، بانــوان حجــازبه نغمــه دف و نـی، شامیان خون آشام
ســرِ تو بر ســرِ نی شمع و ما چـو پروانهبه ســوز و ســاز ز ناســازگــاری ایّـــام
شدند پــردگیـان تو شهــرۀ هـر شهــردریغ و درد ز نامـوس خاص و مجلس عام
ســرِ برهنــه به پا ایستــاده سـرور دینیــزید و تخـتِ زر و سفـرۀ قمار و مُـدام
ز گفت و گوی لبت بگذرم که جان به لب استکه راست تاب شنیدن؟ که را مجال کلام؟