رخش چه صبح ملیحی لبش چه آب حیاتی | | علی اکبر لیلاست به چه شاخه نباتی |
بدون چشمه لعلش نبود در همه هستی | | نه چشمهای نه قناتی نه دجلهای نه فراتی |
دمیده بر سر دنیا چه آفتاب بلندی | | نشسته در شب لیلا چه ماه با برکاتی |
قدش چه سرو بلندی چه گیسویی چه کمندی | | چه مرتضی سکناتی چه مصطفی وجناتی |
چه دلبری چه دلیری چه بیمثال و نظیری | | چه یوسفی چه عزیزی چه ماورای صفاتی |
حواس قافله رفتهست در صدای اذانش | | هلا چه حیّ علایی چه عجّلوا بصلاتی |
حسین با پسرش ردّ شدند از غزل من | | پسر چه ماه جمیلی پدر چه باب نجاتی |
چه روزها که به لیلا گذشت و رفتی و میگفت | | مضی الزمان و قلبی یقول انّک آتی |