دريای جمال
دريای جمالاز امام خمینیدر قالب غزلموضوع: عرفانی |
سر زلفت به كناری زن و رخسار گشا | تا جهان محو شود خرقه كشد سوی فنا | |
به سر كوی تو ای قبلهی دل راهی نيست | ورنه هرگز نشوم راهی وادی مِنا | |
از صفای گل روی تو هر آن كس برخورد | بَر كَنَدْ دل ز حريم و، نكُند رو به «صفا » | |
طاق ابروی تو محرابِ دل و جان من است | من كجا و تو كجا؟ زاهد و محراب كجا؟ | |
ملحد و، عارف و، درويش و، خراباتی و، مست | همه در امْرِ تو هستند و، تو فرمان فرما | |
خرقه ی صوفی و، جامِ می و، شمشير جهاد | قبله گاهی تو و، اين جمله همه قبله نما | |
رَسَم آيا به وصالِ تو كه در جان منی؟ | هجر روی تو كه در جان منی، نيست روا | |
ما همه موج و، تو دريای جمالی، ای دوست! | موجْ درياست، عجب آن كه نباشد دريا |