بابا سلام گوشه ی ویران خوش آمدی

از ویکی تراث
نسخهٔ تاریخ ‏۲۲ ژوئن ۲۰۲۴، ساعت ۱۶:۰۰ توسط Eskandari (بحث | مشارکت‌ها) (صفحه‌ای تازه حاوی «{{سرصفحه شعر | مطلع=بابا سلام گوشه ی ویران خوش آمدی | نام شعر= | شاعر =رضا رسول زاده | مصحح = | بخشی از دیوان = |قالب =غزل |وزن = |موضوع = حضرت رقیه(س) | قبلی = | بعدی = | سال خورشیدی = | سال میلادی = | سال قمری = | یادداشت = }} {{شعر}} {{ب|بابا سلام گوشه ی ویر...» ایجاد کرد)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
بابا سلام گوشه ی ویران خوش آمدیاز رضا رسول زادهدر قالب غزلموضوع: حضرت رقیه(س)
بابا سلام گوشه ی ویران خوش آمدیدر محفل غریب یتیمان خوش آمدی
بابا سلام پس تو چرا دیر آمدیحالا که شد سه ساله ی تو پیر آمدی
اول بیا تو رنگ تنم را نگاه کناین پاره پاره پیرهنم را نگاه کن
قدری بکش تو ناز من نازدانه راتا سر کنم حدیث شب و تازیانه را
قلبم ز دست فاصله ها تیر می کشدپایم ز درد آبله ها تیر می کشد
با عمه پا به پای اسیران دویده امدنبال قافله به بیابان دویده ام
بر دامنم گذاشته عمه سر تو راشد نوبتم که بوسه زنم حنجر تو را
چون صورت تو صورت من زخم خورده استاصلا تمام قامت من زخم خورده است
چشم انتظار دختر تو شهر شام بوددیدم که سنگ دست زنان روی بام بود
در زیر خاک و آتش شان سوخت گیسویمیکباره گر گرفت و بر افروخت گیسویم
بابا نگو به عمه سرم درد می کندبا او نگو ولی کمرم درد می کند
من زینب توام به خدا زیور توامخیلی شبیه مادر غم پرور توام
آبم مکن مپرس ز احوال موی منبگذر چرا نیامده با تو عموی من
ای از سفر رسیده ز رنج سفر بگواز روی نیزه رفتن و از چوب تر بگو
خون می چکد هنوز چرا از روی لبتای دخترت فدای رخ نا مرتبت
در مجلسی که حرمت طفلان تو شکستمی دیدمت ز گوشه ای دندان تو شکست
دیدم چگونه بر سر تو چوب می زدنددر پیش چشم خواهر تو چوب می زدند
انگار روی چشم من آب مذاب ریختوقتی به طشت روی سر تو شراب ریخت