امام هفتم ما پاره پاره شد جگرش | | نشسته گرد یتیمی به چهره ی پسرش |
بدن کبود جگر پاره ساق پا مجروح | | مگر چه آمده زیر شکنجه ها به سرش |
هزار حیف که از جمع نوزده دختر | | یکی نبود کنار جنازه ی پدرش |
انیس و مونس او بود در سیاهی شب | | صدای حلقه ی زنجیر و ناله ی سحرش |
سیاه چال کجا طایر بهشت کجا | | هزار حیف که یکباره ریخت بال و پرش |
نیاز نیست به بندند چشم هایش را | | که نیست تاب نگاهی دگر به چشم ترش |
به هر کجا که روی قبری از زُراره ی اوست | | نشان غربت فرزندهای دربدرش |
شراره ی دل او گشت اجر روزه ی او | | درست موقع افطار پاره شد جگرش |
سیاه چال و نماز شب و غل و زنجیر | | فراق روی رضا بود غصّه ی دگرش |
بسوز ای دل میثم در آتش دل او | | که سوز شعر تو دارد حکایت از شررش |