بهار

از ویکی تراث
بهاراز امام خمینیدر قالب غزلموضوع: عرفانی
بهار آمد كه غم از جان برد غم در دل افزون شدچه گويم كز غم آن سرو خندان جان و دل خون شد
گروه عاشقان بستند محملها و وارستندتو دانی‏‏ حال ما واماندگان در اين ميان چون شد
گل از هجران بلبل بلبل از دوری‏‏ گل هر دمبه طرف گلستان هر يك به عشق خويش مفتون شد
حجاب از چهره‏‏ ی‏‏ دلدار ما باد صبا بگرفت چو من هر كس بر او يك دم نظر افكند مجنون شد
بهار آمد ز گلشن برد زرديها و سرديهابه يمن خور گلستان سبز و بستان گرم و گلگون شد
بهار آمد بهار آمد بهار گل‏‏عذار آمدبه ميخواران عشاق گو خمار از صحنه بيرون شد