در سرخی غروب نشسته سپیدهات
در سرخی غروب نشسته سپیدهات | جان بر لبم ز عمر به پایان رسیدهات | |
آخر دل عموی تو را پاره پاره کرد | آوای نالههای بریده بریدهات | |
در بین این غبار به سوی تو آمدم | از روی ردّ خونِ به صحرا چکیدهات | |
خون گریه میکنند چرا نعل اسبها؟ | سخت است روضهٔ تن در خون تپیدهات | |
بر بیت بیت پیکر تو خیره ماندهام | آه ای غزل چگونه ببینم قصیدهات | |
باید که میشکفت گل زخم بر تنت | از بس خدا شبیه حسن آفریدهات |