صبا ز طرهٔ جانان من چه میخواهی
صبا ز طرهٔ جانان من چه میخواهی | ز روزگار پریشان من چه میخواهی | |
دلم ببردی و گویی که جان بیار ای دوست | به حیرتم که تو از جان من چه میخواهی | |
دوباره آمدی ای سیل غم، نمیدانم | دگر ز کلبهٔ ویران من چه میخواهی | |
جز آشیانه بلبل گلی به شاخ نماند | صبا دگر ز گلستان من چه میخواهی | |
کمال یافت نهالت ز آب چشم «بهار | جز اینقدر، گل خندان من چه میخواهی |