طبيب عشق

    از ویکی تراث
    طبيب عشقاز امام خمینیدر قالب غزلموضوع: عرفانی
    غم دل با كه بگويم كه مرا ياری‏‏ نيستجز تو ای‏‏ روحِ روان! هيچ مددكاری‏‏ نيست
    غم عشق تو به جان است و نگويم به كسی‏‏كه در اين باديه ‏‏ی‏‏ غمزده غمخواری‏‏ نيست
    راز دل را نتوانم به كسی‏‏ بگشايمكه در اين دير مغان راز نگهداری‏‏ نيست
    ساقی‏‏ از ساغر لبريز ز می‏‏ دم بربندكه در اين ميكده‏‏ی‏‏ می زده هشياری‏‏ نيست
    درد من عشق تو و بستر من بستر مرگجز توام هيچ طبيبی‏‏ و پرستاری‏‏ نيست
    لطف كن لطف و گذر كن به سر بالينمكه به بيماری‏‏ من جان تو بيماری‏‏ نيست
    قلم سرخ كشم بر ورق دفتر خويشهان كه در عشق من و حسن تو گفتاری‏‏ نيست