ادبیات آیینی:هر قدم یک پنجره از شوق واکردی به رویم
(تغییرمسیر از هر قدم یک پنجره از شوق واکردی به رویم)
هر قدم یک پنجره از شوق واکردی به رویم | میتوانم از همین جا عطر صحنت را ببویم | |
قطرهام اما سرِ دریا شدن دارم دوباره | می روم خود را در اقیانوس نور تو بشویم | |
حُرّم و دارم به سمت شاه برمیگردم ای کاش | گرچه دستم خالی است اما نریزد آبرویم | |
لطف تو حتی مجال شرم را از من گرفته | مرحمت کردی نیاوردی بدیها را به رویم | |
پابرهنه میدوم سوی تو مست از جام عشقم | قطره قطره چای شیرین عراقیها سبویم | |
آن قدَر مستم که گاهی از خودم میپرسم اصلا | من به سوی تو میآیم یا تو میآیی به سویم؟ | |
بیتو سر شد در میان حیرت و غفلت، جوانی | با تو اما آب رفته باز میگردد به جویم |