هر قدم یک پنجره از شوق واکردی به رویم

از ویکی تراث

هر قدم یک پنجره از شوق واکردی به رویم از
محمدجواد الهی‌پور



در قالب غزل

با وزن فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن

موضوع: زیارت اربعین
هر قدم یک پنجره از شوق واکردی به رویممی‌توانم از همین جا عطر صحنت را ببویم
قطره‌ام اما سرِ دریا شدن دارم دوبارهمی روم خود را در اقیانوس نور تو بشویم
حُرّم و دارم به سمت شاه برمی‌گردم ای کاشگرچه دستم خالی است اما نریزد آبرویم
لطف تو حتی مجال شرم را از من گرفتهمرحمت کردی نیاوردی بدی‌ها را به رویم
پابرهنه می‌دوم سوی تو مست از جام عشقمقطره قطره چای شیرین عراقی‌ها سبویم
آن قدَر مستم که گاهی از خودم می‌پرسم اصلامن به سوی تو می‌آیم یا تو می‌آیی به سویم؟
بی‌تو سر شد در میان حیرت و غفلت، جوانیبا تو اما آب رفته باز می‌گردد به جویم