یا مزن چوب جفا را بر لب و دندان من | | یا بگو بیرون روند از مجلست طفلان من |
یا نزن شرمی نما از روی زهرا مادرم | | یا بزن مخفی ز چشم خواهر گریان من |
من پی ترویج قرآن آمدم این جا که گشت | | چوب خزران تو مزد خواندن قرآن من |
ای ستمگر هر چه می خواهی بزن اما بدان | | بوسه گاه مصطفی باشد لب عطشان من |
در احد جد تو دندان پیمبر را شکست | | باید از چوب تو اکنون بشکند دندان من |
بارها و بارها پیوسته دید آزارها | | هم سر خونین من، هم پیکر عریان من |
سخت تر از چوب تو بر من نگاه زینب است | | چوب تو نه، اشک او آتش زند بر جان من |
خواندن آیات قرآن زیر چوب خیزران | | با خدا این بوده از روز ازل پیمان من |
من شدم در زیر چوب خیزران مهمان تو | | مادرم در پای طشت زر بود مهمان من |
دست "میثم" را از آن گیرم که پیش از بودنش | | همچنان دست توسل داشت بر دامان من |