آن زمانی که خدا بود و سماوات نبود: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی تراث
(صفحه‌ای تازه حاوی «{{جعبه اطلاعات شعر | عنوان =آن زمانی که خدا بود و سماوات نبود | تصویر = | توضیح تصویر = | نام شعر = | نام شاعر =سیفی اردبیلی | قالب =غزل | وزن =مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن | موضوع =حضرت زهرا(س) | مناسبت = | زمان سرایش = معاصر | زبان = فارسی | تعداد ابیات =۸...» ایجاد کرد)
 
بدون خلاصۀ ویرایش
 
خط ۱: خط ۱:
{{جعبه اطلاعات شعر
{{سرصفحه
  | عنوان =آن زمانی که خدا بود و سماوات نبود
  | مطلع=آن زمانی که خدا بود و سماوات نبود
  | تصویر =  
  | نام شعر=
  | توضیح تصویر =  
  | شاعر = سیفی اردبیلی
  | نام شعر =
  | مصحح =  
  | نام شاعر =سیفی اردبیلی
  | بخشی از دیوان =
  | قالب =غزل
  |قالب =
  | وزن =مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن
  |وزن = مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن
  | موضوع =حضرت زهرا(س)
  |موضوع = حضرت زهرا(س)
  | مناسبت =
  | قبلی =
  | زمان سرایش = معاصر
| بعدی =  
  | زبان = فارسی
  | سال خورشیدی =  
  | تعداد ابیات =۸بیت
  | سال میلادی =
  | منبع =  
  | سال قمری =  
  | یادداشت =
}}
}}
'''آن زمانی که خدا بود و سماوات نبود''' مطلع شعری از [[سیفی اردبیلی]] در گونه منقبت درباره حضرت زهرا(س) است. این شعر در قالب غزل در هشت بیت با وزن مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن سروده شده است.
==متن شعر==
{{شعر}}
{{شعر}}
{{ب|آن زمانی که خدا بود و سماوات نبود|خبر از نه فلک و دوزخ وجنات نبود}}
{{ب|آن زمانی که خدا بود و سماوات نبود|خبر از نه فلک و دوزخ وجنات نبود}}
خط ۲۸: خط ۲۵:
{{ب|یک خدا بود، قدر قدرت وبی واهمه بود|پیش رو آینه ای داشت که او فاطمه بود}}
{{ب|یک خدا بود، قدر قدرت وبی واهمه بود|پیش رو آینه ای داشت که او فاطمه بود}}
{{پایان شعر}}
{{پایان شعر}}
==پانویس==
==منابع==
[[رده:شعر با موضوع حضرت زهرا(س)]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۳ ژانویهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۲۲:۳۹

آن زمانی که خدا بود و سماوات نبود از
سیفی اردبیلی

با وزن مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن

موضوع: حضرت زهرا(س)
آن زمانی که خدا بود و سماوات نبودخبر از نه فلک و دوزخ وجنات نبود
نه قمر بود نه منظومه شمسی به مداربی نیازی به جز از قاضی الحاجات نبود
حور در پرده ابهام و ملك بی پر و بالنام آدم به سر دفتر اثبات نبود
خلقت کل بشر داشت نه آب ونه گلیاثر از صومعه وپیر مناجات نبود
کس نشان از حجرالاسود و از کعبه نداشتخبر از ماخلق وسر مهمات نبود
عشق پنهان ونه دل بود ونه یک دلبر نازسخن از هلهله وادی میقات نبود
ماسوا این همه تصویر دل انگیز نداشتنور را با ظلمات اذن ملاقات نبود
یک خدا بود، قدر قدرت وبی واهمه بودپیش رو آینه ای داشت که او فاطمه بود