آن کشته‌‌ای که نیست جزایی برای او: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی تراث
(صفحه‌ای تازه حاوی «{{جعبه اطلاعات شعر | عنوان =آن کشته‌‌ای که نیست جزایی، برای او | تصویر = | توضیح تصویر = | نام شعر = | نام شاعر =وفایی شوشتری | قالب = غزل | وزن = | موضوع = امام حسین(ع) | مناسبت = | زمان سرایش = | زبان = فارسی | تعداد ابیات =۱۱ بیت | منبع = }} '''آن کشته...» ایجاد کرد)
 
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(یک نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط یک کاربر دیگر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{جعبه اطلاعات شعر
{{سرصفحه
  | عنوان =آن کشته‌‌ای که نیست جزایی، برای او
  | مطلع=آن کشته‌‌ای که نیست جزایی، برای او
  | تصویر =  
  | نام شعر=
  | توضیح تصویر =  
  | شاعر = وفایی شوشتری
  | نام شعر =
  | مصحح =  
  | نام شاعر =وفایی شوشتری
  | بخشی از دیوان =
  | قالب = غزل  
  |قالب = غزل
  | وزن =
  |وزن =  
  | موضوع = امام حسین(ع)  
  |موضوع = امام حسین(ع)  
  | مناسبت =
  | قبلی =
  | زمان سرایش =  
| بعدی =  
  | زبان = فارسی
  | سال خورشیدی =  
  | تعداد ابیات =۱۱ بیت
  | سال میلادی =
  | منبع =  
  | سال قمری =  
  | یادداشت =
}}
}}
'''آن کشته‌‌ای که نیست جزایی، برای او''' مطلع شعری درباره امام حسین(ع) اثر طبع [[وفایی شوشتری]] شاعر ایرانی است. این شعر در یازده بیت در قالب غزل در گونه مرثیه سروده شده است.
==متن شعر==
{{شعر}}
{{شعر}}
{{ب|آن کشته‌‌ای که نیست جزایی، برای او|الّا خدای او که بُوَد خون‌بهای او}}
{{ب|آن کشته‌‌ای که نیست جزایی، برای او|الّا خدای او که بُوَد خون‌بهای او}}
خط ۳۱: خط ۲۸:
{{ب|معراج اوّلش، سر دوش پیمبر است|معراج آخرش ز هر اندیشه، برتر است}}
{{ب|معراج اوّلش، سر دوش پیمبر است|معراج آخرش ز هر اندیشه، برتر است}}
{{پایان شعر}}
{{پایان شعر}}
==پانویس==
==منابع==
[[رده:شعر با موضوع امام حسین(ع)]]
[[رده:شعرهای کهن]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۳ ژانویهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۲۳:۴۵

آن کشته‌‌ای که نیست جزایی، برای او از
وفایی شوشتری



در قالب غزل

موضوع: امام حسین(ع)
آن کشته‌‌ای که نیست جزایی، برای اوالّا خدای او که بُوَد خون‌بهای او
آن کشته‌ای که حیدر و زهرا و مصطفیدارند صبح و شام به جنّت، عزای او
آن کشته‌ای که داغ غمش را به باغ خُلدچیزی نمی‌بَرَد ز دل الّا لقای او
آن کشته‌ای که شمّه‌ای از شرح ماتمشخوانْد از برای موسی عمران، خدای او
آن کشتۀ جفا که جز او هیچ کشته‌ایهرگز نشد جدا، سر او از قفای او
از سر چو شد عمامه و از دوش او رداگردید کبریای خدایی، ردای او
کاش آن زمان که در ره جانان شد او فداجان جهانیان همه می‌شد، فدای او
قربانی منای خلیل است، گر ذبیحهفتاد زآن فزون بُوَد اندر منای او
دل تا ز جان بُرید و به جانان خویش بستدل‌های دوستان همه شد، آشنای او
بهر لقا چو خویش فنا کرد در بقاشد تا ابد، لقای خدایی، لقای او
معراج اوّلش، سر دوش پیمبر استمعراج آخرش ز هر اندیشه، برتر است