شبی که نور زلال تو در جهان گم شد: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی تراث
(صفحه‌ای تازه حاوی «{{جعبه اطلاعات شعر | عنوان =شبی که نور زلال تو در جهان گم شد | تصویر = | توضیح تصویر = | نام شعر = | نام شاعر =رضا اسماعیلی | قالب = غزل | وزن = مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن | موضوع =رسول خدا(ص) | مناسبت = مرثیه | زمان سرایش = معاصر | زبان = فارسی | تعداد اب...» ایجاد کرد)
 
بدون خلاصۀ ویرایش
 
خط ۱: خط ۱:
{{جعبه اطلاعات شعر
{{سرصفحه
  | عنوان =شبی که نور زلال تو در جهان گم شد
  | مطلع=شبی که نور زلال تو در جهان گم شد
  | تصویر =  
  | نام شعر=
  | توضیح تصویر =  
  | شاعر =رضا اسماعیلی
  | نام شعر =  
  | مصحح =  
  | نام شاعر =رضا اسماعیلی
  | بخشی از دیوان =
  | قالب = غزل
  |قالب = غزل
  | وزن = مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن
  |وزن = مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن
  | موضوع =رسول خدا(ص)  
  |موضوع = حضرت محمد(ص)
  | مناسبت = مرثیه
  | قبلی =
  | زمان سرایش = معاصر
| بعدی =  
  | زبان = فارسی
  | سال خورشیدی =  
  | تعداد ابیات =۸بیت
  | سال میلادی =
  | منبع =  
  | سال قمری =  
  | یادداشت =
}}
}}
'''شبی که نور زلال تو در جهان گم شد''' را شاعر معاصر [[رضا اسماعیلی]] درباره رسول خدا(ص) سروده است. این شعر در قالب غزل و در گونه مرثیه در هشت بیت در وزن مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن سروده شده است.
==متن شعر==
{{شعر}}
{{شعر}}
{{ب|شبی که نور زلال تو در جهان گم شد|سپیده، جامه سیه کرد و ناگهان گُم شد}}
{{ب|شبی که نور زلال تو در جهان گم شد|سپیده، جامه سیه کرد و ناگهان گُم شد}}
خط ۲۹: خط ۲۵:
{{ب|نشست بغض خدا در گلوی ابراهیم|شبی که کعبۀ جان، قبلۀ جهان گم شد}}
{{ب|نشست بغض خدا در گلوی ابراهیم|شبی که کعبۀ جان، قبلۀ جهان گم شد}}
{{پایان شعر}}
{{پایان شعر}}
==پانویس==
==منابع==
[[رده:شعر با موضوع حضرت زینب(س)]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۳ ژانویهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۲۲:۴۱

شبی که نور زلال تو در جهان گم شد از
رضا اسماعیلی



در قالب غزل

با وزن مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن

موضوع: حضرت محمد(ص)
شبی که نور زلال تو در جهان گم شدسپیده، جامه سیه کرد و ناگهان گُم شد
ستاره خون شد و از چشم آسمان افتادفلک ز جلوه فرو ماند و کهکشان گم شد
به باغ سبز فلک، مهر و ماه پژمردندزمین به سر زد و لبخند آسمان گم شد
دوباره شب شد و در ازدحام تاریکیصدای روشن خورشید مهربان گم شد
پس از تو، پرسش رفتن بدون پاسخ ماندبه ذهن جاده، تکاپوی کاروان گم شد
بهار، صید خزان گشت و باغ گل پژمردشبی که خندهٔ شیرین باغبان گم شد
شکست قلب صبور فرشتگان از غمشبی که قبلهٔ توحید عاشقان گم شد
نشست بغض خدا در گلوی ابراهیمشبی که کعبۀ جان، قبلۀ جهان گم شد