شبی که نور زلال تو در جهان گم شد

از ویکی تراث

شبی که نور زلال تو در جهان گم شد از
رضا اسماعیلی



در قالب غزل

با وزن مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن

موضوع: حضرت محمد(ص)
شبی که نور زلال تو در جهان گم شدسپیده، جامه سیه کرد و ناگهان گُم شد
ستاره خون شد و از چشم آسمان افتادفلک ز جلوه فرو ماند و کهکشان گم شد
به باغ سبز فلک، مهر و ماه پژمردندزمین به سر زد و لبخند آسمان گم شد
دوباره شب شد و در ازدحام تاریکیصدای روشن خورشید مهربان گم شد
پس از تو، پرسش رفتن بدون پاسخ ماندبه ذهن جاده، تکاپوی کاروان گم شد
بهار، صید خزان گشت و باغ گل پژمردشبی که خندهٔ شیرین باغبان گم شد
شکست قلب صبور فرشتگان از غمشبی که قبلهٔ توحید عاشقان گم شد
نشست بغض خدا در گلوی ابراهیمشبی که کعبۀ جان، قبلۀ جهان گم شد