دارد به دل صلابت کوه شکیب را: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی تراث
(صفحه‌ای تازه حاوی «{{جعبه اطلاعات شعر | عنوان =دارد به دل صلابت کوه شکیب را | تصویر = | توضیح تصویر = | نام شعر = | نام شاعر =یوسف رحیمی | قالب =غزل | وزن = مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن | موضوع =حضرت زینب(س) | مناسبت = | زمان سرایش = معاصر | زبان = فارسی | تعداد ابیات =۷بیت | م...» ایجاد کرد)
 
بدون خلاصۀ ویرایش
 
خط ۱: خط ۱:
{{جعبه اطلاعات شعر
{{سرصفحه
  | عنوان =دارد به دل صلابت کوه شکیب را
  | مطلع=دارد به دل صلابت کوه شکیب را
  | تصویر =  
  | نام شعر=
  | توضیح تصویر =  
  | شاعر = یوسف رحیمی
  | نام شعر =
  | مصحح =  
  | نام شاعر =یوسف رحیمی
  | بخشی از دیوان =
  | قالب =غزل
  |قالب = غزل
  | وزن = مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن
  |وزن = مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن
  | موضوع =حضرت زینب(س)
  |موضوع = حضرت زینب(س)
  | مناسبت =
  | قبلی =
  | زمان سرایش = معاصر
| بعدی =  
  | زبان = فارسی
  | سال خورشیدی =  
  | تعداد ابیات =۷بیت
  | سال میلادی =
  | منبع =  
  | سال قمری =  
  | یادداشت =
}}
}}
'''دارد به دل صلابت کوه شکیب را''' را شاعر آیینی [[یوسف رحیمی]] درباره حضرت زینب(س) سروده است. این شعر آیینی در گونه مرثیه و در هفت بیت سروده شده است. قالب این شعر غزل و در وزن مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن می‌باشد.
==متن شعر==
{{شعر}}
{{شعر}}
{{ب|دارد به دل صلابت کوه شکیب را|از لحظه‌ای که بوسه زده زخم سیب را}}
{{ب|دارد به دل صلابت کوه شکیب را|از لحظه‌ای که بوسه زده زخم سیب را}}
خط ۲۷: خط ۲۴:
{{ب|می‌ریخت عطر سیب نفس‌های خسته‌اش|در جان باغ، وعدۀ صبحی قریب را}}
{{ب|می‌ریخت عطر سیب نفس‌های خسته‌اش|در جان باغ، وعدۀ صبحی قریب را}}
{{پایان شعر}}
{{پایان شعر}}
==پانویس==
==منابع==
[[رده:شعر با موضوع حضرت زینب(س)]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۵ ژانویهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۱۴:۳۰

دارد به دل صلابت کوه شکیب را از
یوسف رحیمی



در قالب غزل

با وزن مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن

موضوع: حضرت زینب(س)
دارد به دل صلابت کوه شکیب رااز لحظه‌ای که بوسه زده زخم سیب را
هر چند دست‌بسته رقم زد چه با شکوهدر کربلا حماسۀ أمن یجیب را
با کاروان نیزه چهل منزل آمدهاین راه پر فراز بدون نشیب را
کوبید صبح قافله بر طبل روزگاررسوایی اهالی شام فریب را
با خطبه‌های ناله و اشکش غروب‌هاتفسیر کرد غربت شیب الخضیب را
جانش رسید بر لبش از دست خیزرانطاقت نداشت طعنۀ تلخ رقیب را
می‌ریخت عطر سیب نفس‌های خسته‌اشدر جان باغ، وعدۀ صبحی قریب را